عمل پیماینده. اما کلمه همه جا بصورت ترکیب بکار رود چون: آسمان پیمائی، بحر پیمائی، بادپیمائی، قدح پیمائی و جز آن. رجوع به پیما و رجوع به پیمودن و پیمائیدن شود
عمل پیماینده. اما کلمه همه جا بصورت ترکیب بکار رود چون: آسمان پیمائی، بحر پیمائی، بادپیمائی، قدح پیمائی و جز آن. رجوع به پیما و رجوع به پیمودن و پیمائیدن شود
جلو سر از زیر موها تا روی ابروها، جبهه، جبین، کنایه از بخت، اقبال، دولت، طالع، کنایه از لیاقت، شایستگی، کنایه از صلابت، قوّت، کنایه از نخوت، تکبر، برای مثال هرکه از روی تواضع بنهد «پیشانی» / پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی (سلمان ساوجی - ۳۹۰) کنایه از شوخی، بی شرمی، گستاخی، پررویی پیشانی ساییدن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن پیشانی سودن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن، پیشانی ساییدن
جلو سر از زیر موها تا روی ابروها، جبهه، جبین، کنایه از بخت، اقبال، دولت، طالع، کنایه از لیاقت، شایستگی، کنایه از صلابت، قوّت، کنایه از نخوت، تکبر، برای مِثال هرکه از روی تواضع بنهد «پیشانی» / پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی (سلمان ساوجی - ۳۹۰) کنایه از شوخی، بی شرمی، گستاخی، پررویی پیشانی ساییدن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن پیشانی سودن: پیشانی بر خاک نهادن از روی فروتنی و تواضع، سجده کردن، پیشانی ساییدن
رنجوری، ناخوشی، مرض بیماری ارثی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ پدر و مادر یا اجداد به فرد منتقل می شود بیماری های زهروی: در پزشکی بیماری های مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس بیماری عفونی: در پزشکی مرضی که به واسطۀ میکروب مخصوص عارض می شود و با تماس مستقیم یا غیر مستقیم قابل انتقال به دیگری است بیماری مقاربتی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ آمیزش جنسی با شخص بیمار به فرد منتقل می شود
رنجوری، ناخوشی، مرض بیماری ارثی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ پدر و مادر یا اجداد به فرد منتقل می شود بیماری های زُهرَوی: در پزشکی بیماری های مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس بیماری عفونی: در پزشکی مرضی که به واسطۀ میکروب مخصوص عارض می شود و با تماس مستقیم یا غیر مستقیم قابل انتقال به دیگری است بیماری مقاربتی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ آمیزش جنسی با شخص بیمار به فرد منتقل می شود
ندامت، انفعال، پشیمان بودن، برای مثال از آن آتش برآمد دودت اکنون / پشیمانی ندارد سودت اکنون (نظامی۲ - ۱۹۴) پشیمانی خوردن: پشیمانی، پشیمان شدن پشیمانی گرفتن: پشیمانی، پشیمان شدن، پشیمانی خوردن
ندامت، انفعال، پشیمان بودن، برای مِثال از آن آتش برآمد دودت اکنون / پشیمانی ندارد سودت اکنون (نظامی۲ - ۱۹۴) پشیمانی خوردن: پشیمانی، پشیمان شدن پشیمانی گرفتن: پشیمانی، پشیمان شدن، پشیمانی خوردن
پیمودن. پیماییدن: همی خواهم ای داور کردگار که چندان امان یابم از روزگار که از تخم ایرج یکی نامور ببینم ابر کینه بسته کمر... چو دیدم چنین زآن سپس شایدم کجا خاک بالا بپیمایدم. فردوسی (شاهنامۀ بروخیم ج 1 ص 93)
پیمودن. پیماییدن: همی خواهم ای داور کردگار که چندان امان یابم از روزگار که از تخم ایرج یکی نامور ببینم ابر کینه بسته کمر... چو دیدم چنین زآن سپس شایدم کجا خاک بالا بپیمایدم. فردوسی (شاهنامۀ بروخیم ج 1 ص 93)
ده کوچکی است از دهستان هیدوج بخش سوران شهرستان سراوان واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری سوران و 20 هزارگزی خاوری راه مالرو ایرافشان به سوران، دارای 25 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان هیدوج بخش سوران شهرستان سراوان واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری سوران و 20 هزارگزی خاوری راه مالرو ایرافشان به سوران، دارای 25 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
حالت و چگونگی پیدا. ظهور. مقابل نهان. وضوح. روشنی. استبانت. ابانت. آشکاری. ذیوع. شهود. هویدائی. مقابل پنهانی: زش ازو پاسخ دهم اندر نهان زش به پیدائی میان مردمان. رودکی. بوقتی کز شرف گویند با خورشید همتائی دل سلطان نگهداری بپنهانی و پیدائی. فرخی. چون بند کرد در تن پیدائی این جان کارجوی نه پیدا را. ناصرخسرو. جان ز پیدائی و نزدیکیست گم چون شکم پرآب و لب خشکی چو خم. مولوی. شرع، پیدائی و راه دین، بداهت
حالت و چگونگی پیدا. ظهور. مقابل نهان. وضوح. روشنی. استبانت. ابانت. آشکاری. ذیوع. شهود. هویدائی. مقابل پنهانی: زش ازو پاسخ دهم اندر نهان زش به پیدائی میان مردمان. رودکی. بوقتی کز شرف گویند با خورشید همتائی دل سلطان نگهداری بپنهانی و پیدائی. فرخی. چون بند کرد در تن پیدائی این جان کارجوی نه پیدا را. ناصرخسرو. جان ز پیدائی و نزدیکیست گم چون شکم پرآب و لب خشکی چو خم. مولوی. شرع، پیدائی و راه دین، بداهت