پیشینه سابقه، پیشین، سابق، دیرینه، جمع پیشینگان، کسی که در سال های گذشته بوده و سابقاً می زیسته ادامه... سابقه، پیشین، سابق، دیرینه، جمعِ پیشینگان، کسی که در سال های گذشته بوده و سابقاً می زیسته تصویر پیشینه فرهنگ فارسی عمید
پیشینه ((نِ)) قدیم، دیرینه، نخستین، اولین، سابقه ادامه... قدیم، دیرینه، نخستین، اولین، سابقه تصویر پیشینه فرهنگ فارسی معین
پیشینه پیشین، دیرینه، سابق، سلف، قبلی، قدیم، پرونده، سابقه، ماسبق ادامه... پیشین، دیرینه، سابق، سلف، قبلی، قدیم، پرونده، سابقه، ماسبق فرهنگ واژه مترادف متضاد