پیشوا، راهنما، کسی که جلو برود و دیگران از عقب او حرکت کنند، پیش رونده، برای مثال همچنان می شدند در تک وتاب / پسرو آهسته، پیشرو به شتاب (نظامی۴ - ۶۷۰)، در موسیقی نوعی تصنیف بدون شعر که حکم پیش درآمد یا آواز ضربی را داشته است
پیشوا، راهنما، کسی که جلو برود و دیگران از عقب او حرکت کنند، پیش رونده، برای مِثال همچنان می شدند در تک وتاب / پسرو آهسته، پیشرو به شتاب (نظامی۴ - ۶۷۰)، در موسیقی نوعی تصنیف بدون شعر که حکم پیش درآمد یا آواز ضربی را داشته است
مقابل پشت سر. مقابل غیاب و غیبت و قفا. امام. در حضور. خلاف پشت سر. برابر. بنزد. نزدیک. برابر چشم. قدام. پیش روی: بجنبید بر بارگی شاه نو ز قلب سپه رفت تا پیش رو. فردوسی. ازین هر سه کهتر بود پیش رو مهین باز پس، در میان ماه نو نشیند کهین نزد مهتر پسر مهین را بنزد کهین تاجور. فردوسی. بوستان افروز پیش ضیمران چون نزاری پیش روی فربهی. منوچهری. - پیش رویش گفتن: در چشمش گفتن
مقابل پشت سر. مقابل غیاب و غیبت و قفا. امام. در حضور. خلاف پشت سر. برابر. بنزد. نزدیک. برابر چشم. قدام. پیش روی: بجنبید بر بارگی شاه نو ز قلب سپه رفت تا پیش رو. فردوسی. ازین هر سه کهتر بود پیش رو مهین باز پس، در میان ماه نو نشیند کهین نزد مهتر پسر مهین را بنزد کهین تاجور. فردوسی. بوستان افروز پیش ضیمران چون نزاری پیش ِ روی فربهی. منوچهری. - پیش رویش گفتن: در چشمش گفتن