- پیشگاهی
- ز جهل تو اکنون همی جان دانا کند پیشکار ترا پیشکاری. (ناصرخسرو)، نایبی مباشری مباشرت، ریاست دارایی ایالت (استان)، عمل مقدماتی تنقیه ولاروبی قنات، (کفاشی) کشیدن رویه و دوختن رویه کفشی را. حالت و کیفیت شخص در پیشگاه جلوس در پیشگاه ریاست پیشوایی: این علم اگر حاضرست پیشت یزدان بتو دادست پیشگاهی. (ناصرخسرو)، پادشاهان سلطنت: نخستین کیومرث آمد بشاهی گرفتش در بگیتی پیشگاهی. (مسعودمروزی)، آنچه روزه دار در وقت افطار خورد مقابل سحر گاهی
معنی پیشگاهی - جستجوی لغت در جدول جو
- پیشگاهی
- در پیشگاه بودن، آنکه در پیشگاه قرار دارد، پیشوایی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حضور، صحنه، خدمت، ساحت، محضر
ریاست پیشوایی پیشگاهی: هنرت باید از آغاز اگر نه بیهنری محال باشد جستن مهی و پیشگویی. (ناصرخسرو) توضیح در دیوان ناصر 489 چنین است: محال باشد جستن کمی و بیش و بهی، پادشاهی سلطنت پیشگاهی، آنچه روزه دار بوقت افطار خورد پیشگاهی
صدر مجلس، بالای مجلس
پیش تخت پادشاه، جلو ایوان، آستانه، درگاه، برای مثال فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد (حافظ - ۲۷۴)
نزدیک تخت پادشاه، بالای مجلس، پادشاه، افراد محتشم، تخت، مسند، جلو ایوان، فرشی که پیش در بگسترانند
جلوگیری
خدمت کردن، خدمت
مردی از طبقه (پست) از مرتبتی پست
عمل پیشوا امامت قیادت رهبری: پس در روزگار پادشاهان این خاندان... برانم از پیشواییها و قضاها و شغلها که ویرا (بوصادق تبانی را) فرمودند... . یا پیشوایی فرستادگان. پیشواز رفتن پذیره شدن
پیشواز استقبال: امروز اهل محله رفته اند پیشوای زوار خراسان
جلوگیری، دفع
عمل پیشگو کهانت غیب گویی
یکی از وسایلی که در برنج کاری بکار برند آلتی است چوبین که به گاو یا اسب مربوط کنند و بدان زمین را شخم زنند تا برنج در آن بکارند ماله
عمل پیشکار چاکری خدمتکاری مقابل
مامائی، قابلگی
منسوب به پیشداد، هر یک از پادشاهان سلسله داستانی پیشدادی، جمع پیشدادیان: پادشاهان پیشدادیان یازده تن و مدت ملکشان دو هزار و چهارصد و پنجاه سال است
عروسی
بیان اخبار و حوادث پیش از وقوع آن ها
خدمتکاری، چاکری، معاونت، مباشرت
جلوگیری، در پزشکی هر نوع اقدامی که طبیب یا مامور بهداری برای جلوگیری از بروز مرض انجام بدهد
سرکردگی، رهبری
عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، طو، بیوگانی، عرس، زلّه، طوی
Forestallment, Prevention
Prophecy
Precognition
предотвращение
пророчество
предвидение
Verhinderung, Prävention
Prophezeiung
Vorausschau
запобігання , профілактика
пророцтво