جدول جو
جدول جو

معنی پیشقراول - جستجوی لغت در جدول جو

پیشقراول
پیشرو لشکر
تصویری از پیشقراول
تصویر پیشقراول
فرهنگ لغت هوشیار
پیشقراول
پرچمدار، پیشرو، جلودار، طلایه، طلایه دار، طلیعه، یزک
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سربازی که جلوتر از سایر سربازان برای نگهبانی یا دیده بانی حرکت کند، سربازی که جلوتر از سایر سربازان به سرزمین دشمن وارد شود، پیشرو لشکر
فرهنگ فارسی عمید
(قَ وُ)
پیشرو لشکر. مقدمهالجیش. آن حصه از لشکر پیاده یا سواره که جلو حرکت میکند. طلیعه. چرخچی. مقدمه. پیشرو
لغت نامه دهخدا
(پَ قَ وُ)
مغیث الدین، یوزبک. دهمین از حکام بنگاله که از سنۀ 644 تا 656 هجری قمری حکومت کرده است. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 275 شود
لغت نامه دهخدا
(قَ وُ)
عمل پیش قراول
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیشقراولی
تصویر پیشقراولی
عمل پیش قراول
فرهنگ لغت هوشیار
سربازی که در مقدمه گروهی از سپاهیان برای مراقبت حرکت کند دیده ور، جلودار، کسی که در امری پیشقدم است پیش آهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس قراول
تصویر پس قراول
موخر لشکر ساقه مقابل پیشقراول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسقراول
تصویر پسقراول
ترکی پساهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از وسایلی که در برنج کاری بکار برند آلتی است چوبین که به گاو یا اسب مربوط کنند و بدان زمین را شخم زنند تا برنج در آن بکارند ماله
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از وسایلی که در برنج کاری بکار برند آلتی است چوبین که به گاو یا اسب مربوط کنند و بدان زمین را شخم زنند تا برنج در آن بکارند ماله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش قراول
تصویر پیش قراول
((قَ وُ))
سربازی که پیش از دیگران برای دیده بانی و نگهبانی حرکت می کند، جلودار
فرهنگ فارسی معین