- پیشرو
- متقدم، امام، پیشوا
معنی پیشرو - جستجوی لغت در جدول جو
- پیشرو
- پیشوا، راهنما، کسی که جلو برود و دیگران از عقب او حرکت کنند، پیش رونده،
برای مثال همچنان می شدند در تک وتاب / پسرو آهسته، پیشرو به شتاب ، در موسیقی نوعی تصنیف بدون شعر که حکم پیش درآمد یا آواز ضربی را داشته است(نظامی۴ - ۶۷۰)
- پیشرو
- Leading
- پیشرو
- ведущий
- پیشرو
- führend
- پیشرو
- провідний
- پیشرو
- wiodący
- پیشرو
- leader
- پیشرو
- leader
- پیشرو
- leidend
- پیشرو
- ชั้นนำ
- پیشرو
- terkemuka
- پیشرو
- قائدٌ
- پیشرو
- अग्रणी
- پیشرو
- מוביל
- پیشرو
- kinara
- پیشرو
- অগ্রগামী
- پیشرو
- پیشرو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل پیشرو بجلو رفتن پیشرفت، ترقی ارتقا، پیشوایی قیادت: آلت خسروی و پیشروی همه داده است مر ترا یزدان. (فرخی)، تجاوز کردن از حد طبیعی
پیشرفت، پیش رفتن، پیشوایی، راهنمایی
غیبگو
برابر، روبرو
پیش گوئی کردن، خبر دادن و آگاهانیدن از قبل
آنکه از همگان زودتر رسد کسی که جلوتر از دیگران واصل شود: بمنزل رسد از همه پیشتر بود عزت پیشرس بیشتر. (هاتفی)، جوان شاب، میوه ای که بیش از میوه های موسم خود پخته گردد نوبر گلی که زودتر از فصل خود پدید آید: سخن بوسه که جنگست گل پیشرسش بچه امید من غنچه دهان عرض کنم ک (صائب) هم طالع بیدیم دین باغ که باشد سر پیش فکندن ثمر پیشرس ما. (صائب)
رولور لوله بلند تپانچه پیستوله پیشتاب
جلو رو، برابر، رو به رو
کسی که آینده را پیش بینی کند، کسی که از آینده خبر بدهد
کسی که رویدادی را پیش از روی دادن می گوید، کسی که حرف مردم را به عرض شاهان و بزرگان می رساند