جدول جو
جدول جو

معنی پیشبرد - جستجوی لغت در جدول جو

پیشبرد
پیش بردن، به انجام رساندن کاری با کامیابی و پیروزی
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
فرهنگ فارسی عمید
پیشبرد
تقدّمٌ
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به عربی
پیشبرد
Furtherance
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پیشبرد
avancement
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پیشبرد
содействие
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به روسی
پیشبرد
Förderung
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به آلمانی
پیشبرد
просування
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پیشبرد
postęp
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به لهستانی
پیشبرد
推进
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به چینی
پیشبرد
avanço
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پیشبرد
avanzamento
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پیشبرد
avance
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پیشبرد
ترقی
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به اردو
پیشبرد
অগ্রগতি
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به بنگالی
پیشبرد
maendeleo
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پیشبرد
ilerleme
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیشبرد
進展
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پیشبرد
הִתקַדְמוּת
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به عبری
پیشبرد
प्रगति
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به هندی
پیشبرد
kemajuan
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پیشبرد
ความก้าวหน้า
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به تایلندی
پیشبرد
bevordering
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به هلندی
پیشبرد
진전
تصویری از پیشبرد
تصویر پیشبرد
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در 30هزارگزی باختر شیراز و 6 هزارگزی شوسۀ شیراز به کازرون. کوهستانی، معتدل مالاریائی، دارای 84 تن سکنه. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
مدرسه پیش برد، نام مدرسه ای در جانب جنوب مسجد جامع هرات از آثار مولانا جلال الدین محمد قائنی. (رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 13 شود)
لغت نامه دهخدا
پیش بردن انجام دادن: پیش این مراد باز رفتم و در معرض پی برد این غرض از پیشانی خود هدفی از بهر سهام اعتراضات پیش آوردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش رس
تصویر پیش رس
کسی که پیش از دیگران بمقصد برسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش رو
تصویر پیش رو
برابر، روبرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی بردن
تصویر پی بردن
واقف گشتن، آگاه شدن، اطلاع یافتن، راه بردن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پی و بنیاد دیوار بندد بنایی که دربستن پیهای در رفته مهارت دارد، زنجیر و پای بند ستوران
فرهنگ لغت هوشیار
درد دایم زائو قبل از تولد بچه درد ابتدایی زن باردار قبل از شدت آن و پیش از تولد فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی بردن
تصویر پی بردن
ادراک، درک کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پی برد
تصویر پی برد
اکتشاف، کشف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشامد
تصویر پیشامد
اتفاق، تصادف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشباز
تصویر پیشباز
استقبال
فرهنگ واژه فارسی سره