جدول جو
جدول جو

معنی پیرگز - جستجوی لغت در جدول جو

پیرگز
(گَ)
دهی از دهستان عشق آباد بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور. واقع در 15هزارگزی شمال فدیشه. جلگه، معتدل. دارای 143 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و تریاک. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیروز
تصویر پیروز
(پسرانه)
کامیاب، فاتح، فرخنده، خوشحال، شاد، نام چند نفر از پادشاهان ساسانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان ساسانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
کامیاب، چیره، خوش وخرم
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
شهری از یونان در الید دارای 19هزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
نام پسر شاپور که یکی از نجبای ایران و معاصر با یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی بود:
چو نامه به مهر اندر آمد بداد
به پیروز شاپور فرخ نژاد،
فردوسی
پادشاه ایران پسر یزدگرد و نوادۀ بهرام گور، رجوع به فیروز شود:
ازین آگهی سوی پیروز رفت
هیونی برافکند پیروز تفت،
فردوسی
پسر طوس، از پهلوانان عهدبهمن، پسر اسفندیار، (مجمل التواریخ والقصص ص 92)
نام یکی از نجبای ایران معاصر با هرمز ساسانی و تابع پسر او خسروپرویز
نام گردی ایرانی بعهد انوشیروان پادشاه ساسانی، (مزدیسنا ص 489)
نام یکی از نجبای خانوادۀ بهرام
لغت نامه دهخدا
از قراء اهواز، علی بن ابان الزنگی آنجا را غارت کرده است، (ابن اثیر ج 7 ص 131)
از قراء ناحیت سردرود همدان، (نزههالقلوب چ اروپا ص 72)
لغت نامه دهخدا
فیروز، مظفر، غالب، منصور، نصرت یافته، مظفار، ظفره، فاتح، بمعنی فیروز است که غالب شدن و غالب آمدن بر اعدا باشد، (برهان) :
لب بخت پیروز را خنده ای
مرا نیز مروای فرخنده ای،
رودکی،
اندی که امیر ما بازآمد پیروز
مرگ از پس دیدنش روا باشد و شاید،
رودکی،
اگر دشت کین آمد و جنگ سخت
بود یار یزدان و پیروز بخت،
فردوسی،
چو ایشان گرفتند راه پلنگ
تو پیروز گشتی بر ایشان بجنگ،
فردوسی،
بسر بر پسر همچنین شاد باد
جهاندار و پیروز و فرخ نهاد،
فردوسی،
چو بشنید رستم بخندید سخت
بدو گفت با ماست پیروز بخت،
فردوسی،
بسی رزمشان رفت با کک، یلان
نگشتند پیروز خردو کلان،
فردوسی،
چو پیروز گشتند، از آن رزمگاه
سوی زابل اندر گرفتند راه،
فردوسی،
شنیدستی آن داستان مهان
که از پیش بودند شاه جهان
که چون بخت پیروز یاور بود
روا باشد ار یار کمتر بود،
فردوسی،
چنین داستان آمد از موبدان
که پیروز یزدان بود جاودان،
فردوسی،
خداوند تاج و خداوند تخت
جهاندار و پیروز و بیداربخت،
فردوسی،
که بر هفت کشور منم پادشا
بهر جای پیروز و فرمانروا،
فردوسی،
چو پیروز شد سوی ایران کشید
بر شهریار دلیران کشید،
فردوسی،
به پیروزبخت جهان پهلوان
بیایم برت شاد و روشن روان،
فردوسی،
جهاندار پیروز یار منست
سر اختر اندر کنار منست،
فردوسی،
مرا کرد پیروز یزدان پاک
سر دشمنان اندر آمد بخاک،
فردوسی،
که اویست بر پادشا پادشا
جهاندار و پیروز و فرمانروا،
فردوسی،
چو داد از تن خویشتن دادمرد
چنان دان که پیروز شد در نبرد،
فردوسی،
بهر کار بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو نوروز باد،
فردوسی،
چو پیروز گشتی بزرگی نمای
بهر نیکیی نیکیی برفزای،
فردوسی،
شنید این سخن در زمان گرگسار
که پیروز شد نامورشهریار،
فردوسی،
چنین گفت کای داور کردگار
جهاندار و پیروز و پروردگار،
فردوسی،
تو پیروزی ار پیش دستی کنی،
فردوسی،
که ای شاه پیروز یزدان شناس،
فردوسی،
چو پیروز گردی بترس از خدای
همان از کمینها سپه را بپای،
اسدی،
چو پیروز گشتند از آن رزمگاه
سوی زابل اندر گرفتند راه،
اسدی،
زاغ و شکال قصد شتر کردند و پیروز شدند، (کلیله و دمنه)،
تو جهان خور چو نوح و مشکن از آنک
سام بر خیل حام پیروزست،
خاقانی،
شکست افتاد بر خصم جهانسوز
به فرخ فال خسرو گشت پیروز،
نظامی،
هست مرد حقیقت ابن الوقت
لاجرم بر دو کون پیروزست،
عطار،
چو پیروز شد دزد تیره روان
چه غم دارد از گریۀ کاروان،
سعدی،
نجیح، ناجح، مرد پیروز، (منتهی الارب)، و رجوع به فیروز شود، خوش شگون، (فرهنگ نظام)، مبارک، (برهان) (آنندراج)، خجسته، فرخنده، میمون:
همچنین عید بشادی بگذاراد هزار
در جهانداری و در دولت پیروز اختر،
فرخی،
چه بود فالی فرخنده تر از دیدن دوست
چه بود روزی پیروزتر از روز وصال،
فرخی،
خرم صباح آنکه تو بر وی گذر کنی
پیروز روز آنکه تو دروی نظر کنی،
سعدی،
، فائز، خوش و خرم، کامیاب، برمراد:
ز گفتار او شاد شد شهریار
بیاورد رامشگر و می گسار
همی بود پیروز و شادان سه روز
چهارم چو بفروخت گیتی فروز،
فردوسی،
نکردم زمانی بر و بوم یاد
ترا خواستم نیز پیروز و شاد،
فردوسی،
ز گفتار ایشان همی گشت شاد
همی بود پیروز و دل پر ز داد،
فردوسی،
سپهدار بر تخت پیروز و شاد
همی بود با سرفرازان راد،
فردوسی،
شما بازگردید پیروز و شاد
مرا کار جز رزم جستن مباد،
فردوسی،
اگر صد سال باشی شاد و پیروز
همیشه عمر تو باشد یکی روز،
فخرالدین اسعد (ویس و رامین)،
، بهره مند:
بیا تا بامدادان زاول روز
شویم از گنبد پیروزه پیروز،
نظامی،
،
فتح، پیروزی:
هین که امروز اول سه روزه است
روز پیروز است نی پیروزه است،
مولوی،
، پیروزه، فیروزه، فیروزج:
عقیقین دو لبش پیروز گشته
جهان بر حال من دلسوز گشته،
فخرالدین اسعد (ویس و رامین)،
این کلمه را ترکیباتی است و اسامی خاص را بکار است چون: مهر پیروز (فردوسی)، بادان پیروز (فردوسی)، و جز آن
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان مانۀ بخش مانۀ شهرستان بجنورد واقع در 30هزارگزی شمال خاوری مانه و 11هزارگزی باختر شوسۀ عمومی بجنورد به حصارچه. دامنه، معتدل. دارای 335 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و تریاک و بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
نوعی قایق
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
غالب، مظفر، نصرت یافته، منصور، فاتح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
مظفر، چیره، مبارک، خجسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
فیروز، موفق، موید
فرهنگ واژه فارسی سره
برنده، چیره، ظافر، غالب، فاتح، فایق، فیروز، فیروزمند، قاهر، قهرمان، کامیاب، متغلب، مستولی، مظفر، منتصر، موفق، خجسته، مبارک، میمون، بهره ور، بهره مند، برخوردار، کامیاب، متمتع
متضاد: مقهور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
منتصرًا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
Victorious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
victorieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
переможний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
zafer kazanan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
победоносный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
فاتح
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
বিজয়ী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
mshindi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
승리한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
zwycięski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
勝利した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
מנצח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
विजयी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
victorios
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
siegreich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
zegevierend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
victorioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
vittorioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
vitorioso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
胜利的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
ผู้ชนะ
دیکشنری فارسی به تایلندی