جدول جو
جدول جو

معنی پیرکاشان - جستجوی لغت در جدول جو

پیرکاشان
دهی از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع در هفت هزارگزی جنوب خاوری مرزبانی، کنار راه مرزبانی به کندوله، کوهستانی، سردسیر، دارای 470 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات، محصول آنجا غلات آبی و دیمی توتون و لبنیات و مختصری قلمستان، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و تابستان از زرین اتومبیل میتوان برد، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیراهان
تصویر پیراهان
پیراهن، جامۀ نازک و کوتاه که مردان زیر لباس بر تن می کنند، جامۀ نازک و بلند زنانه
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان آورزمان شهرستان ملایر، واقع در 21هزارگزی شمال شهر ملایر، کنار باختری راه شوسۀ ملایر به همدان، جلگه، معتدل مالاریائی دارای 903 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و صیفی دیم، شغل اهالی زراعت، صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آن اتومبیل رو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
صفت فاعلی بیان حالت در حال پیراستن،
جمع واژۀ پیرای، بمعنی پیراینده، پیرایندگان
لغت نامه دهخدا
پیراهن، پیرهن، پیرهند، کرته، قمیص:
این نفس جان دامنم برتافته ست
بوی پیراهان یوسف یافته ست،
مولوی،
برو بر بوی پیراهان یوسف
که چون یعقوب ماتم دار گشتی،
مولوی،
رجوع به پیراهن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی جزء دهستان ینگجۀ بخش مرکزی شهرستان سراب. واقع در 11هزارگزی شمال باختری سراب و 7هزارگزی شوسۀ سراب به تبریز. جلگه، معتدل، دارای 68 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصولات آنجا غلات، شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
پیراهن: برو بر بوی پیراهان یوسف که چون یعقوب ماتم دار گشتی. (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار