جدول جو
جدول جو

معنی پیرچوپان - جستجوی لغت در جدول جو

پیرچوپان
دهی از دهستان شیرامین بخش دهخوارقان شهرستان تبریز، واقع در 16هزارگزی جنوب دهخوارقان و 4هزارگزی شوسۀ آذرشهر بمراغه، جلگه، معتدل، دارای 163 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و حبوبات و بادام، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیروزان
تصویر پیروزان
(پسرانه)
نام برادر شاپور اول، نام یکی از سرداران یزگرد پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
رئیس چوپانها و شبانان، (ناظم الاطباء)، مهتر و رئیس شبانان، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
سپهسالار سلطان محمد خدابنده اولجایتو (703- 716 ه. ق.) بود. وقتی که در سال 714 ه. ق. محمودبیک یکی از امرای محلی روم شورش کرد و شهر قونیه را گرفت اولجایتو امیرچوپان را مأمور کردکه بآن دیار برود و فتنه را بخواباند. امیرچوپان باسه تومان لشکر بدان صوب عزیمت کرد و بکمک پادشاه گرجستان شورش را خوابانید و سال بعد بایران بازگشت. امیرچوپان بعد از مرگ اولجایتو 716) در زمان ابوسعید بهادرخان نیز همچنان امیرالامراء بود و هر روز بر قدرت و شوکت او افزوده می شد و وقتی کسانی را که به مخالفت با ابوسعید برخاستند مغلوب ساخت و برخی از آنان را بقتل رسانید و در نزد ابوسعید بیش از پیش تقرب یافت تا آنجا که ابوسعید وی را پدر و آقا خواند و دست او و پسرانش را در کارها بکلی آزاد گذاشت و در سال 720 موقعی که حاکم بلاد روم عاصی شده و سکه و خطبه بنام خود کرده بود امیرچوپان شخصاً بآن بلاد رفت و حاکم عاصی را مطیع ساخت و بخدمت ابوسعید آورد. با اینهمه سرانجام ابوسعید بر امیرچوپان متغیر شد و امیرچوپان راه ترکستان را پیش گرفت ولی از رفتن بترکستان منصرف شد و پیش غیاث الدین کرت رفت و در همین موقع فرمانی از ابوسعید دایر به حکم قتل امیرچوپان به غیاث الدین رسید و حکم اجرا شد (سال 728). امیرچوپان مردی بود مسلمان و عادل و خیرخواه و ابنیۀ خیر بسیار در راه مصر و شام بنا کرده بود. (از تاریخ مغول عباس اقبال صص 307- 339). و رجوع به روضهالصفا چ خیام ج 5 شود
لغت نامه دهخدا
(خِ ضِ)
دهی است جزء دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان. واقع در 51هزارگزی شمال باختری ماه نشان و 28هزارگزی راه مالرو عمومی. این دهکده کوهستانی و سردسیر ودارای 243 تن سکنه است. آب آن از رود خانه محلی و محصول آنجا غلات، بنشن، انگور، لبنیات و عسل و شغل اهالی زراعت، گله داری، قالیچه و گلیم و جاجیم بافی و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
از سرداران یزدگرد ساسانی، در جنگ اعراب با ایرانیان یزدگرد این مرد سالخورده را فرماندهی کل سپاه داده، وی در نهاوند با عرب مقابل شد و جنگی سخت بکردند که بشکست ایرانیان و اسارت و قتل پیروزان منتهی گردید، (ترجمه ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 360)
لقبی النجان اصفهان را، (ترجمه محاسن اصفهان مافروخی ص 61)
لغت نامه دهخدا
محلی است در افغانستان واقع در جنوب تایمنی
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ رَ / رُ)
جمع واژۀ پیرو. تبع. ضبنه. وشیظ. (منتهی الارب). اشیاع. تالیات. اتباع:
درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پیروان تو باد.
سعدی.
شظی، پیروان قوم وملحق شوندگان بر ایشان بسوگند. (منتهی الارب). امه، پیروان انبیاء
لغت نامه دهخدا
تصویری از میر چوپان
تصویر میر چوپان
رئیس چوپانان شاه یا یکی از بزرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروان
تصویر پیروان
حامیان، طرفداران
فرهنگ واژه فارسی سره