جدول جو
جدول جو

معنی پیرپادشاه - جستجوی لغت در جدول جو

پیرپادشاه
(دْ /دَ / دِ)
ابن لقمان پادشاه بن طغاتیمور (790-810 هجری قمری). امیرتیمور گورکانی پس از فوت لقمان پادشاه حکومت استرآباد را به وی تفویض کرد. (حبیب السیرچ خیام ج 3 ص 442). و نیز رجوع به پیرک پادشاه شود
لغت نامه دهخدا
پیرپادشاه
(دْ / دَ / دِ)
نام مردی که فضل الله بن ابومحمد استرآبادی مؤلف کتاب جاویدان کبیر، کتابی که درباره طائفه حروفیه و مربوط بقرن هشتم هجری است، از وی در این کتاب نام میبرد و شاید با پیرپادشاه حاکم استرآباد مرتبط باشد. (از سعدی تا جامی ص 398)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ دِ)
حاکم استرآباد (786- 809 هجری قمری). وی بارویی گرد استرآباد برآورده و قلعتی برای حفاظت آن شهر ساخته است. رجوع به پیر پادشاه و رجوع به مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 72 و 164 شود
ابن لقمان پادشاه. سومین امیر از امرای طغاتیموری (790- 810 هجری قمری). رجوع به تاریخ مغول ص 478 و حبیب السیر ج 2 ص 109 شود
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان ویسۀ بخش مریوان شهرستان سنندج، واقع در 31 هزارگزی جنوب باختری دژ شاهپور و 3 هزارگزی مرز ایران و عراق، کوهستانی، سردسیر، دارای 75 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات وبرنج و لبنیات، شغل اهالی زراعت و راه مالرو است، پاسگاه مرزبانی دارد، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا