جدول جو
جدول جو

معنی پیروسری - جستجوی لغت در جدول جو

پیروسری
از خاندان های اهل روستای میانده دلارستاق آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
کامیابی، چیرگی، فتح وغلبه، چیره شدن بر دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیروزرای
تصویر پیروزرای
پیروز و کامیاب در رای و اندیشه، برای مثال جوان بخت بادی و پیروزرای / توانا و دانا و کشورگشای (نظامی۵ - ۹۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرواری
تصویر پرواری
گاو و گوسفند چاق، برای مثال اسب لاغرمیان به کار آید / روز میدان، نه گاو پرواری (سعدی - ۶۰)، گوسفندی که آن را در جای خوب ببندند و خوراک خوب بدهند تا فربه شود
فرهنگ فارسی عمید
(سا)
دهی جزء دهستان حومه بخش کوچصفهان شهرستان رشت. واقع در 2هزارگزی جنوب خاور کوچصفهان و 2هزارگزی جنوب خاور راه مالرو عمومی. جلگه، معتدل، مرطوب. دارای 650 تن سکنه. آب آن از نهر تورود از سفیدرود. محصول آنجا برنج و ابریشم و صیفی کاری. شغل اهالی زراعت و مکاری و راه آن مالرو است. آثار ابنیۀ قدیم از آجر و سوفال و غیره در نواحی این ده دیده میشود. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان گندزلوی بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 10هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 1هزارگزی شمال خاوری راه شوسۀ دزفول به شوشتر، دارای 35 تن سکنه، ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نام طایفه ای از مردم داهی از سکاها بگفتۀ استرابون، (ایران باستان ج 3 ص 2256)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 18 هزارگزی شمال نورآباد و 12 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه، تپه و ماهور، سردسیر، مالاریائی، دارای 420 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و تریاک، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راه آن مالرو است و ساکنین از طایفۀ ای تیوند هستند و در ساختمان و چادر سکونت دارند و برای تعلیف احشام به ییلاق و قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رِ هََ)
پیر هرات. پیر هروی. (غزالی نامه ص 100). لقب خواجه عبدالله انصاری: و از مزار اکابر اولیاء و علماء تربت شیخ عبدالله انصاری معروف به پیرهری و... است (در هرات). (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ 3 ص 152). رجوع به عبدالله انصاری شود
لغت نامه دهخدا
دارای رایی با ظفر قرین، در اندیشه و رای مظفر و منصور:
خردمند بادی و پیروزرای
بپاکی بماناد مغزت بجای،
فردوسی،
جوانبخت بادی و پیروزرای
توانا و دانا و کشورگشای،
نظامی،
وزیر خردمند پیروزرای
بپیروزی شاه شد رهنمای،
نظامی
لغت نامه دهخدا
جانوری که در جای مناسب نگاهدارند و علوفه خوب دهند تا فربه شود فربه کرده فربه پروری مسمن اکوله علوفه علیفه: (اسب لاغر میان بکار آید روز میدان نه گاو پرواری) (گلستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پورسری
تصویر پورسری
ارتباط پدر بر فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیر سر
تصویر پیر سر
مو سفید، کهنسال، پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
نصرت و ظفر یافتن بر اعدا باشد، کامیابی، توفیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرواری
تصویر میرواری
باج و خراجی که از راه گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
ظفر، فتح، کامیابی، چیره گی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرواری
تصویر پرواری
گوسفند یا گاو گوشتی و فربه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
ظفر، توفیق، موفقیت، فتح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویروسی
تصویر ویروسی
Viral
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
Triumph, Victory
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سرپیری
فرهنگ گویش مازندرانی
بالش
فرهنگ گویش مازندرانی
از طرف پدر، کسانی که از سوی پدر با هم فامیل باشند
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ویروسی
تصویر ویروسی
viral
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
триумф , победа
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ویروسی
تصویر ویروسی
viral
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
Triumph, Sieg
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ویروسی
تصویر ویروسی
wirusowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
тріумф , перемога
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ویروسی
تصویر ویروسی
вирусный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
triumf, zwycięstwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ویروسی
تصویر ویروسی
вірусний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
胜利
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ویروسی
تصویر ویروسی
viraal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
triunfo, vitória
دیکشنری فارسی به پرتغالی