- پیروزه (پسرانه)
- در اوستا لقب هوشنگ پسر سیامک پادشاه داستانی ایران، عنوان هر یک از پادشاهان سلسله داستانی
معنی پیروزه - جستجوی لغت در جدول جو
- پیروزه
- فیروزه، سنگهای قیمتی بزرگ که از معدن بدست بیاید
- پیروزه ((زِ))
- فیروزه، به رنگ فیروزه
- پیروزه
- فیروزه، نوعی کانی قیمتی به رنگ آبی آسمانی یا سبز که در جواهرسازی کاربرد دارد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ظفر، توفیق، موفقیت، فتح
چیزی که در لنگدستمالازار بند یا پارچه ای بندند و از جایی بجایی برند
نصرت و ظفر یافتن بر اعدا باشد، کامیابی، توفیق
کامیابی، چیرگی، فتح وغلبه، چیره شدن بر دشمن
یکی از سنگهای آذرین که ترکیب آن از فسفات ئیدراته آلومینیوم طبیعی است
ظفر، فتح، کامیابی، چیره گی
نوعی کانی قیمتی به رنگ آبی آسمانی یا سبز که در جواهرسازی کاربرد دارد
Triumph, Victory
триумф , победа
Triumph, Sieg
тріумф , перемога
triumf, zwycięstwo
triunfo, vitória
trionfo, vittoria
triunfo, victoria
triomphe, victoire
triomf, overwinning
ชัยชนะ , ชัยชนะ
kemenangan
נִצָּחוֹן , נִצָּחוֹן
승리 , 승리
ushindi
বিজয় , বিজয়