جدول جو
جدول جو

معنی پیروز - جستجوی لغت در جدول جو

پیروز
(پسرانه)
کامیاب، فاتح، فرخنده، خوشحال، شاد، نام چند نفر از پادشاهان ساسانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان ساسانیان
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
فرهنگ نامهای ایرانی
پیروز
کامیاب، چیره، خوش وخرم
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
فرهنگ فارسی عمید
پیروز
فیروز، مظفر، غالب، منصور، نصرت یافته، مظفار، ظفره، فاتح، بمعنی فیروز است که غالب شدن و غالب آمدن بر اعدا باشد، (برهان) :
لب بخت پیروز را خنده ای
مرا نیز مروای فرخنده ای،
رودکی،
اندی که امیر ما بازآمد پیروز
مرگ از پس دیدنش روا باشد و شاید،
رودکی،
اگر دشت کین آمد و جنگ سخت
بود یار یزدان و پیروز بخت،
فردوسی،
چو ایشان گرفتند راه پلنگ
تو پیروز گشتی بر ایشان بجنگ،
فردوسی،
بسر بر پسر همچنین شاد باد
جهاندار و پیروز و فرخ نهاد،
فردوسی،
چو بشنید رستم بخندید سخت
بدو گفت با ماست پیروز بخت،
فردوسی،
بسی رزمشان رفت با کک، یلان
نگشتند پیروز خردو کلان،
فردوسی،
چو پیروز گشتند، از آن رزمگاه
سوی زابل اندر گرفتند راه،
فردوسی،
شنیدستی آن داستان مهان
که از پیش بودند شاه جهان
که چون بخت پیروز یاور بود
روا باشد ار یار کمتر بود،
فردوسی،
چنین داستان آمد از موبدان
که پیروز یزدان بود جاودان،
فردوسی،
خداوند تاج و خداوند تخت
جهاندار و پیروز و بیداربخت،
فردوسی،
که بر هفت کشور منم پادشا
بهر جای پیروز و فرمانروا،
فردوسی،
چو پیروز شد سوی ایران کشید
بر شهریار دلیران کشید،
فردوسی،
به پیروزبخت جهان پهلوان
بیایم برت شاد و روشن روان،
فردوسی،
جهاندار پیروز یار منست
سر اختر اندر کنار منست،
فردوسی،
مرا کرد پیروز یزدان پاک
سر دشمنان اندر آمد بخاک،
فردوسی،
که اویست بر پادشا پادشا
جهاندار و پیروز و فرمانروا،
فردوسی،
چو داد از تن خویشتن دادمرد
چنان دان که پیروز شد در نبرد،
فردوسی،
بهر کار بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو نوروز باد،
فردوسی،
چو پیروز گشتی بزرگی نمای
بهر نیکیی نیکیی برفزای،
فردوسی،
شنید این سخن در زمان گرگسار
که پیروز شد نامورشهریار،
فردوسی،
چنین گفت کای داور کردگار
جهاندار و پیروز و پروردگار،
فردوسی،
تو پیروزی ار پیش دستی کنی،
فردوسی،
که ای شاه پیروز یزدان شناس،
فردوسی،
چو پیروز گردی بترس از خدای
همان از کمینها سپه را بپای،
اسدی،
چو پیروز گشتند از آن رزمگاه
سوی زابل اندر گرفتند راه،
اسدی،
زاغ و شکال قصد شتر کردند و پیروز شدند، (کلیله و دمنه)،
تو جهان خور چو نوح و مشکن از آنک
سام بر خیل حام پیروزست،
خاقانی،
شکست افتاد بر خصم جهانسوز
به فرخ فال خسرو گشت پیروز،
نظامی،
هست مرد حقیقت ابن الوقت
لاجرم بر دو کون پیروزست،
عطار،
چو پیروز شد دزد تیره روان
چه غم دارد از گریۀ کاروان،
سعدی،
نجیح، ناجح، مرد پیروز، (منتهی الارب)، و رجوع به فیروز شود، خوش شگون، (فرهنگ نظام)، مبارک، (برهان) (آنندراج)، خجسته، فرخنده، میمون:
همچنین عید بشادی بگذاراد هزار
در جهانداری و در دولت پیروز اختر،
فرخی،
چه بود فالی فرخنده تر از دیدن دوست
چه بود روزی پیروزتر از روز وصال،
فرخی،
خرم صباح آنکه تو بر وی گذر کنی
پیروز روز آنکه تو دروی نظر کنی،
سعدی،
، فائز، خوش و خرم، کامیاب، برمراد:
ز گفتار او شاد شد شهریار
بیاورد رامشگر و می گسار
همی بود پیروز و شادان سه روز
چهارم چو بفروخت گیتی فروز،
فردوسی،
نکردم زمانی بر و بوم یاد
ترا خواستم نیز پیروز و شاد،
فردوسی،
ز گفتار ایشان همی گشت شاد
همی بود پیروز و دل پر ز داد،
فردوسی،
سپهدار بر تخت پیروز و شاد
همی بود با سرفرازان راد،
فردوسی،
شما بازگردید پیروز و شاد
مرا کار جز رزم جستن مباد،
فردوسی،
اگر صد سال باشی شاد و پیروز
همیشه عمر تو باشد یکی روز،
فخرالدین اسعد (ویس و رامین)،
، بهره مند:
بیا تا بامدادان زاول روز
شویم از گنبد پیروزه پیروز،
نظامی،
،
فتح، پیروزی:
هین که امروز اول سه روزه است
روز پیروز است نی پیروزه است،
مولوی،
، پیروزه، فیروزه، فیروزج:
عقیقین دو لبش پیروز گشته
جهان بر حال من دلسوز گشته،
فخرالدین اسعد (ویس و رامین)،
این کلمه را ترکیباتی است و اسامی خاص را بکار است چون: مهر پیروز (فردوسی)، بادان پیروز (فردوسی)، و جز آن
لغت نامه دهخدا
پیروز
نام پسر شاپور که یکی از نجبای ایران و معاصر با یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی بود:
چو نامه به مهر اندر آمد بداد
به پیروز شاپور فرخ نژاد،
فردوسی
پادشاه ایران پسر یزدگرد و نوادۀ بهرام گور، رجوع به فیروز شود:
ازین آگهی سوی پیروز رفت
هیونی برافکند پیروز تفت،
فردوسی
پسر طوس، از پهلوانان عهدبهمن، پسر اسفندیار، (مجمل التواریخ والقصص ص 92)
نام یکی از نجبای ایران معاصر با هرمز ساسانی و تابع پسر او خسروپرویز
نام گردی ایرانی بعهد انوشیروان پادشاه ساسانی، (مزدیسنا ص 489)
نام یکی از نجبای خانوادۀ بهرام
لغت نامه دهخدا
پیروز
از قراء اهواز، علی بن ابان الزنگی آنجا را غارت کرده است، (ابن اثیر ج 7 ص 131)
از قراء ناحیت سردرود همدان، (نزههالقلوب چ اروپا ص 72)
لغت نامه دهخدا
پیروز
غالب، مظفر، نصرت یافته، منصور، فاتح
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
فرهنگ لغت هوشیار
پیروز
مظفر، چیره، مبارک، خجسته
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
فرهنگ فارسی معین
پیروز
فیروز، موفق، موید
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
فرهنگ واژه فارسی سره
پیروز
برنده، چیره، ظافر، غالب، فاتح، فایق، فیروز، فیروزمند، قاهر، قهرمان، کامیاب، متغلب، مستولی، مظفر، منتصر، موفق، خجسته، مبارک، میمون، بهره ور، بهره مند، برخوردار، کامیاب، متمتع
متضاد: مقهور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیروز
منتصرًا
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به عربی
پیروز
Victorious
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پیروز
victorieux
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پیروز
переможний
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پیروز
mshindi
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پیروز
победоносный
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به روسی
پیروز
siegreich
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به آلمانی
پیروز
فاتح
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به اردو
پیروز
বিজয়ী
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به بنگالی
پیروز
승리한
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به کره ای
پیروز
zafer kazanan
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیروز
zwycięski
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به لهستانی
پیروز
勝利した
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پیروز
מנצח
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به عبری
پیروز
विजयी
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به هندی
پیروز
ผู้ชนะ
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به تایلندی
پیروز
zegevierend
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به هلندی
پیروز
victorioso
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پیروز
vittorioso
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پیروز
vitorioso
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پیروز
胜利的
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به چینی
پیروز
victorios
تصویری از پیروز
تصویر پیروز
دیکشنری فارسی به اندونزیایی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیروزه
تصویر پیروزه
(پسرانه)
در اوستا لقب هوشنگ پسر سیامک پادشاه داستانی ایران، عنوان هر یک از پادشاهان سلسله داستانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
نصرت و ظفر یافتن بر اعدا باشد، کامیابی، توفیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروزه
تصویر پیروزه
فیروزه، سنگهای قیمتی بزرگ که از معدن بدست بیاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروزی
تصویر پیروزی
ظفر، توفیق، موفقیت، فتح
فرهنگ واژه فارسی سره