معنی پیرودلو - جستجوی لغت در جدول جو

پیرودلو(وَ)

لغت نامه دهخدا

کارآزموده، دل آگاه، کنایه از عاقل، دانا، خردمند، صاحب خرد، لبیب، متفکّر، خردومند، فروهیده، اریب، بخرد، فرزان، حصیف، داناسر، خردپیشه، خردور، راد، فرزانه، متدبّر، نیکورای

فرهنگ فارسی عمید

پیریدلو

دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 47هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 47هزارگزی شوسۀ اهر، کوهستانی، معتدل، مایل بگرمی، مالاریائی، دارای 64 تن سکنه، آب آن از دو رشته چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی گلیم و فرش بافی و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

پینرولو

(نِ رُ لُ)

قصبۀ مستحکمی است در خطۀ پیامونته از ایتالیا، در 55 هزارگزی جنوب غربی تورینو. (قاموس الاعلام ترکی)

لغت نامه دهخدا

پیرانلو

دهی از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در 24 هزارگزی خاور قوچان و 20 هزارگزی خاور شوسۀ عمومی قوچان به باجگیران، جلگه، معتدل دارای 166 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

پیر دالو

(رِ)

سخت پیر. پیری سخت پیر. بسیار سالخورده. بس کهنسال

لغت نامه دهخدا

پیرولی

(وَ)

امیر پیرولی، برادر امیرولی و امیرخسروشاه، از یاران سلطان محمود میرزا فرزند سلطان ابوسعیدگورکانی. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 191، 194، 294)

لغت نامه دهخدا

پیرملو

(مَ)

دهی از دهستان چهاردولی بخش اسدآباد. واقع در 5هزارگزی شمال چنار عباس خان. کوهستانی، سردسیر. دارای 308 تن سکنه. آب آن از چشمه ها. محصول آنجا غلات و لبنیات و انگور و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)

لغت نامه دهخدا

پیرکدو

(کَ)

چشمۀ پیرکدو، در بلوک بوانات بمسافت کمی در مشرق مزایجان واقع است. (فارسنامۀ ناصری ص 318)

لغت نامه دهخدا

پیردل

(دِ)

که دلی پیر دارد. چون پیر مجرب و بخرد:
باش با عشاق چون گل در جوانی پیردل
چند ازین زهاد همچون سرو در پیری جوان.
خاقانی

لغت نامه دهخدا

پیرلو

دهی از دهستان انگوت بخش کرمی شهرستان اردبیل، واقع در 24هزارگزی شمال باختری کرمی و 14هزارگزی شوسۀ کرمی به اردبیل، جلگه، گرمسیر، دارای 140 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

پیردل

آنک دلی پیر دارد مجرب و عاقل مانند پیر: باش باعشاق چون گل درجوانی پیردل چند ازین زهاد همچون سرو در پیری جوان ک (خاقانی)

فرهنگ لغت هوشیار

معنی پیرودلو - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما