جدول جو
جدول جو

معنی پیرمحمود - جستجوی لغت در جدول جو

پیرمحمود
(مَ)
دهی از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. واقع در 27هزارگزی شمال خاوری قلعه زراس. کنار راه مالرودشت گل به حوضه. کوهستانی، معتدل. دارای 217 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات. محصول آنجا غلات و صیفی. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان گیوه چینی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
پیرمحمود
(مَ)
صدفی اورنوی. وی مفتاح کنوز استاد خود خیرالدین را بترکی ترجمه کرده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیرمحمد
تصویر شیرمحمد
(پسرانه)
شیر (فارسی) + محمد (عربی) مرکب از شیر (شجاع) + محمد (ستوده)
فرهنگ نامهای ایرانی
(مُ حَمْ مَ)
دهی از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 16هزارگزی شمال خاوری دیزگران و دو هزارگزی چنگزه. کوهستانی، سردسیر. دارای 156 تن سکنه آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات و توتون و لبنیات مختصر و قلمستان. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. صنایع دستی قالیچه و جاجیم بافی. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ)
ابن جهانگیربن امیرتیمور گورکان (امیرزاده) نوادۀ تیمور و جانشین و ولیعهد وی. (رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 426- 566 شود). و صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: پسر غیاث الدین جهانگیر و نوۀ تیمور لنگ حسب الامر جد خود بهندوستان لشکرکشی و ملتان را ضبط کرد. پدرش اکبر اولاد تیمور بود و در ایام حیات جدش درگذشت. تیمور وی را به ولیعهدی تعیین کرد، اماپیرمحمد در موقع وفات جدش در قندهار بود و لذا از پادشاهی محروم شد و پسرعمویش سلطان خلیل بن امیرانشاه در سمرقند حضور داشت فرصتی را غنیمت شمرد و تخت و تاج را تصاحب کرد، پیرمحمد بطلب حق سلطنت با لشکر بسوی سمرقند آمد، اما در بلخ مغلوب گردید و بسال 809 هجری قمری بدست پیرعلی تاز یکی از امراء خود بقتل رسید
ابن امیر یادگار شاه ارلات (امیر..) عم امیر زین العابدین ارلات و از یاران و سران خاقان منصور سلطان حسین میرزا بایقرا. وی در کنار آب مرغاب بدست فوجی از امراء سلطان محمود میرزا کشته شده است. (رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 138، 146، 148 و 153 شود)
ابن یوسف آنقروی یا قرمانی الارکلی. او راست: ملتقط صحاح الجوهری بنام الملتحق بمختارالصحاح. و نیز او راست: ترجمان در لغت به ترکی. رجوع به ص 280 و 281 ج 2 فهرست کتابخانه مدرسه سپهسالار شود
ابن موسی برسوی، معروف به کول کدیسی، متوفی بسال 982 هجری قمری. او راست: بضاعهالقاضی لاحتیاجه الیه فی المستقبل والماضی. نیز رجوع به رحمی برسوی شود
حاکم بلخ بعهد محمد همایون پادشاه تیموری هند. (تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار ص 320 و 321 و 327 و 329 و 366)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نام پیل ابرهه که بر او سوار شده ب خانه خدا بتاخت. نام پیلی که سلطان ابرهه بر آن سوار شد و برای هدم کعبه رفت. (آنندراج) :
با پشه ای آنچنان کند جود
کافزون کندش ز پیل محمود.
نظامی
پیلانی که سلطان محمود از فتح هندوستان بغزنین برده بود و همین شهرت دارد. (آنندراج) :
زر پیلبار از تو مقصور نیست
که پیل تو چون پیل محمود نیست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
قرامان. از شاهزادگان قرامان، دشمنان قدیم و دیرین آل عثمان ومورد حمایت اوزون حسن آق قوینلو. (از سعدی تا جامی ص 454). صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: پیراحمد پسر ابراهیم بک از بیکهای قره مان است و مادرش دختر سلطان مرادخان بوده، و در زمان سلطان محمدخان ثانی مدتی سمت بیکی قره مان را داشته، و در محاربۀ با اوزون حسن مغلوب شده و با پادشاه پیمانها بسته و بدفعات شکسته، و مایل به اتفاق و همدستی با برخی از اجانب بوده و از اینرو احمدپاشا با عساکر ویرا در قلعۀ منان دربندان ساخت وی پس از مدتی مقاومت از روی نومیدی خود را از دیوار قلعه بزیر افکند و بمرد. (قاموس الاعلام ترکی)
ابن اتابک پشنگ بن سلغرشاه بن اتابک احمد از اتابکان لر بزرگ. وی از سال 792 تا 798 هجری قمری امارت داشته است. رجوع بتاریخ مغول اقبال ص 448 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 440 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، واقع در 66هزارگزی جنوب خاوری کدکن با 396 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا