جدول جو
جدول جو

معنی پیرسلامی - جستجوی لغت در جدول جو

پیرسلامی
(سَ)
تیره ای از شعبه جبارۀ ایل عرب از ایلات خمسۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
دهی از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان واقع در 40هزارگزی شوسۀ تبریز به اهر. کوهستانی، گرمسیر، مالاریائی. دارای 77 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و میوۀ جنگلی. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
غلام پیر. خدمتگار سالخورده، خطابی تواضعآمیز که کهتران سالخورده برابر پادشاهان خود راکنند. عنوانی که پیران برابر پادشاه خود را دهند
لغت نامه دهخدا