جدول جو
جدول جو

معنی پیردرویش - جستجوی لغت در جدول جو

پیردرویش
(دَرْ)
امیر... هزاراسپی. وی و برادرش امیرعلی که بصفت شجاعت و سخاوت موصوف و معروف به ودند از جانب میرزا ابوالقاسم بایر حکومت قندز و بقلان یافتند. امیر پیردرویش را با میرزا علاءالدوله حربی سخت اتفاق افتاده است که بهزیمت میرزا علاءالدوله منتهی شده. این مرد و برادرش در نبرد با میرزا سلطان ابوسعید دراند خود کشته شده اند. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 43 و 47 و 48 و 52)
نام یکی از یاران سلطان محمودخان بن سلطان ابوسعید. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 261)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَرْ)
نام تیره ای از ترکمانان ایران، ساکن شمال غربی سنگر
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
نام افسانۀ ملی. نام یکی از افسانه های باستانی ایران. نام افسانه ای ملی و باستانی که به نثر فارسی نوشته شده و آن را بنظم هم در آورده اند. نام یکی از افسانه های کهن ایرانی به نثر و نظم.
- قصۀ چار درویش، کنایه از سخن دراز و ملال آور.
- قصۀ چار درویش گفتن، کنایه از چیزهای بی معنی و دراز گفتن است
لغت نامه دهخدا