جدول جو
جدول جو

معنی پژوهشگر - جستجوی لغت در جدول جو

پژوهشگر
(پِ / پَ هَِ گَ)
پژوهش کننده
لغت نامه دهخدا
پژوهشگر
پژوهش کننده
تصویری از پژوهشگر
تصویر پژوهشگر
فرهنگ لغت هوشیار
پژوهشگر
محقق
تصویری از پژوهشگر
تصویر پژوهشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
پژوهشگر
پژوهنده، جستجوگر، متتبع، متجسس، متفحص، محقق
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پژوهش
تصویر پژوهش
تحقیق علمی، جستجو، در علم حقوق رسیدگی مجدد به حکمی که در دادگاه بدوی صادر شده به جهت اعتراض محکوم، رسیدگی استینافی، مؤاخذه، بازخواست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پژوهش گر
تصویر پژوهش گر
پژوهش کننده
فرهنگ فارسی عمید
(پِ / پَ هَِ)
اسم مصدر پژوهیدن. عمل پژوهیدن. پژهش. پی جوئی. جویائی. بازجستن. جستجو. بازجوئی. بازجست. فحص. تفحص. بحث. تجسس. رسیدگی. بررسیدن. تحقیق. استفسار. تتبع. تنقیب. تفقه. تعرّف. تفقد:
اگر روزی از تو پژوهش کنند
همه مردمانت نکوهش کنند.
ابوشکور.
دو دیگر که در جای ننگ و نبرد
پژوهش نجویند مردان مرد.
فردوسی.
نه از پاک یزدان نکوهش بود
نه شرم از یلان چون پژوهش بود.
فردوسی.
ز کردار خوب ار پژوهش بود
ترا این ستایش نکوهش بود.
فردوسی.
همی جان من در نکوهش نهی
چرا دل نه اندر پژوهش نهی.
فردوسی.
پژوهش نمای و بترس از کمین
سخن هرچه باشد بژرفی ببین.
فردوسی.
جز از موی بر وی نکوهش نبود
بدی دیگرش را پژوهش (کذا) نبود.
فردوسی.
بپرسید کار سپه شاه ازوی
چنین گفت کای شه پژوهش مجوی (کذا).
اسدی (گرشاسب نامه ص 219).
پژوهش کنان پهلوان بلند
چه مردی، بدو گفت، سال تو چند؟.
اسدی (گرشاسب نامه ص 233).
بجز بخدمت تو بنده التجا نکند
به هر کجا که پژوهش رود به اصل و نژاد.
کمال اسماعیل.
، سرپرستی. تیمار:
بدین بندگان نیز کوشش نبود
هم از شاه ما را پژوهش نبود.
فردوسی.
، بازپرسی. مؤاخذه. عقاب:
بدین گیتی اندر نکوهش بود
بروز شمارت پژوهش بود.
فردوسی.
، جاسوسی. خبرچینی.
- پژوهش حال، استفسار حال. احوالپرسی. استعلام حال
لغت نامه دهخدا
(زِگَ)
شفیع. عذرخواه. خواهشگر:
چو بشنید پرویز پوزشگران
برانگیخت از هر سویی، مهتران
بنزد پدر تا ببخشد گناه
نبرد دم و گوش اسپ سیاه.
فردوسی.
گه گرفتن بت صد هزار کودک و مرد
بدو شدندی فریادخواه و پوزشگر.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پژوهش
تصویر پژوهش
جستجو، تفحص، بحث، تجسس، تفقه، پی جوئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژوهش گر
تصویر پژوهش گر
پژوهش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پژوهش
تصویر پژوهش
((پِ یا پَ هِ))
جست و جو، تحقیق، تحقیقات علمی و بازخواست، مؤاخذه، خبر، خبر داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پژوهشی
تصویر پژوهشی
تحقیقاتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پژوهش
تصویر پژوهش
مطالعه، تحقیق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پویشگر
تصویر پویشگر
اسکنر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پژوهشگاه
تصویر پژوهشگاه
مرکز تحقیقات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پژوهشگرانه
تصویر پژوهشگرانه
محققانه
فرهنگ واژه فارسی سره
بازجست، بازرسی، تتبع، تحقیق، تدقیق، تفحص، جستجو، مطالعه، استیناف، تمیز، رسیدگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
Meteorologist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
météorologue
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
meteoroloog
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
기상학자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
気象学者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
חוקר מזג אוויר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
मौसम वैज्ञानिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
ahli meteorologi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
นักอุตุนิยมวิทยา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
метеоролог
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
Meteorologe
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
meteorólogo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
meteorologo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
meteorologista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
气象学家
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
meteorolog
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پژوهشگر جو
تصویر پژوهشگر جو
метеоролог
دیکشنری فارسی به اوکراینی