بضاعت کم، سرمایۀ اندک، برای مثال پول و پله. بر «پلهٴ» پیرزنان ره مزن / شرم بدار از پلۀ پیرزن (نظامی۱ - ۴۸) آغوز، شیر غلیظ و زرد رنگ چهارپایان اهلی که پس از زایمان آن ها تا سه روز دوشیده می شود، زهک، کلستروم، شمه، فلّه، فرشه، شیرماک موی سر برای مثال بر پلۀ پیرزنان ره مزن / شرم بدار از «پلهٴ» پیرزن (نظامی۱ - ۴۸) بیدمشک، درختی شبیه درخت بید با پوست صاف و برجستگی های تیز در زیر آن، از شکوفه های معطر آن که همین بیدمشک نام دارد عرقی بنام شربت عرق بیدمشک تهیه میشود که ملیّن و مقوی قلب و معده است، بهرامج، گربه بید، مشک بید، گربکو، بهرامه، بیدموش
بضاعت کم، سرمایۀ اندک، برای مِثال پول و پله. بر «پلهٴ» پیرزنان ره مزن / شرم بدار از پلۀ پیرزن (نظامی۱ - ۴۸) آغوز، شیر غلیظ و زرد رنگ چهارپایان اهلی که پس از زایمان آن ها تا سه روز دوشیده می شود، زَهک، کُلُستِروم، شِمِه، فُلِّه، فُرشِه، شیرماک موی سر برای مِثال بر پلۀ پیرزنان ره مزن / شرم بدار از «پلهٴ» پیرزن (نظامی۱ - ۴۸) بیدمِشک، درختی شبیه درخت بید با پوست صاف و برجستگی های تیز در زیر آن، از شکوفه های معطر آن که همین بیدمشک نام دارد عرقی بنام شربت عرق بیدمشک تهیه میشود که ملیّن و مقوی قلب و معده است، بَهرامَج، گُربِه بید، مُشک بید، گُربَکو، بَهرامِه، بیدموش
بر وزن و معنی کفچه است و آن را چمچه نیز گویند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری). کبچه. کفچه. ملعقه. (منتهی الارب). کفلیز. کفگیر. (آنندراج). آنرا کفچلیز نیز گفته اند و عربان معرب کرده و قفشلیل گویند. (آنندراج). رجوع به کبچه و کفچه و کفگیر شود
بر وزن و معنی کفچه است و آن را چمچه نیز گویند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری). کبچه. کفچه. مِلْعَقَه. (منتهی الارب). کفلیز. کفگیر. (آنندراج). آنرا کفچلیز نیز گفته اند و عربان معرب کرده و قفشلیل گویند. (آنندراج). رجوع به کبچه و کفچه و کفگیر شود
حلقه و دایره لشکر از سوار و پیاده برای حصار دادن نخجیر و جز آن، خطی را گویند که از سوارو پیاده تشکیل شود صف، دامن کناره طرف، دندانه چرخ و دولاب دندانه آسیا پر آسیا ناعره، پهلو جنب، جزوی از قفل که بدان قفل محکم گردد، برگ کاه، دکلان دوک پشم رشتن، فراشه در کوژابند کوژانوک، هر یک از خانه های مرکبات که با پرده و غشایی از دیگران جداست، تشنج، بادپره -13 هر یک از اجزای گل خاتم و آن تشکیل شده است از یک مثلث فلزی که در وسط قرار میگیرد و سه مثلث دیگر چوبی یا استخوانی در پهلوی هریک از اضلاع آن، پرخ یا پره آب. محیط و دایره آب. یا پره های بینی. قسمت غضروفی ابتدای سوراخهای بینی که دیواره های طرفی سوراخهای بینی را میسازند و جلو نیز بغضروف نوک بینی منتهی میشود ارنبتین نرمه راست و چپ بینی ارنبه بچش پشک. یا پره پروانه. هر بخش ازاجزای پروانه یا پره قفل. جزوی از قفل که قفل را بدان محکم و مضبوط سازند گره قفل دندانه قفل دندانه کلید گرژ شب پره. یا پره گوش. نرمه راست و چپ گوش
حلقه و دایره لشکر از سوار و پیاده برای حصار دادن نخجیر و جز آن، خطی را گویند که از سوارو پیاده تشکیل شود صف، دامن کناره طرف، دندانه چرخ و دولاب دندانه آسیا پر آسیا ناعره، پهلو جنب، جزوی از قفل که بدان قفل محکم گردد، برگ کاه، دکلان دوک پشم رشتن، فراشه در کوژابند کوژانوک، هر یک از خانه های مرکبات که با پرده و غشایی از دیگران جداست، تشنج، بادپره -13 هر یک از اجزای گل خاتم و آن تشکیل شده است از یک مثلث فلزی که در وسط قرار میگیرد و سه مثلث دیگر چوبی یا استخوانی در پهلوی هریک از اضلاع آن، پرخ یا پره آب. محیط و دایره آب. یا پره های بینی. قسمت غضروفی ابتدای سوراخهای بینی که دیواره های طرفی سوراخهای بینی را میسازند و جلو نیز بغضروف نوک بینی منتهی میشود ارنبتین نرمه راست و چپ بینی ارنبه بچش پشک. یا پره پروانه. هر بخش ازاجزای پروانه یا پره قفل. جزوی از قفل که قفل را بدان محکم و مضبوط سازند گره قفل دندانه قفل دندانه کلید گرژ شب پره. یا پره گوش. نرمه راست و چپ گوش
قسمی روی بند که از موی یال و دم اسب برنگ سیاه بافند نقاب حجاب (زنان)، عصابه ای که زنان بر پیشانی بندند، پیرایه مرصع که بر سر عروس بند کنند، زهی که آنرا مقراض کرده زنان و پسران صاحب جمال بروی گذارند به جهت زیبایی، گیس عاریه، طره و زلف و کاکل ک
قسمی روی بند که از موی یال و دم اسب برنگ سیاه بافند نقاب حجاب (زنان)، عصابه ای که زنان بر پیشانی بندند، پیرایه مرصع که بر سر عروس بند کنند، زهی که آنرا مقراض کرده زنان و پسران صاحب جمال بروی گذارند به جهت زیبایی، گیس عاریه، طره و زلف و کاکل ک
گردنه گریوه کتل بش بند سر کوه، زمین پست و بلند. یا سر پژ گرفتن، (ظاهرا بصورت سخریه و استهزا) کار را بکمال رساندن باشد از خوب یا زشت مثل اینکه امروز گویند: (معرکه کردی)
گردنه گریوه کتل بش بند سر کوه، زمین پست و بلند. یا سر پژ گرفتن، (ظاهرا بصورت سخریه و استهزا) کار را بکمال رساندن باشد از خوب یا زشت مثل اینکه امروز گویند: (معرکه کردی)