- پویه
- رفتاری متوسط نه آهسته و نه تند
معنی پویه - جستجوی لغت در جدول جو
- پویه
- دو،
برای مثال پایش از آن پویه درآمد ز دست / مهر دل و مهرۀ پایش شکست ، رفتن، نه سریع نه کند(نظامی۱ - ۸۲)
- پویه ((یِ))
- دویدن، به شتاب رفتن، پوییدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نفحه
ظاهر، سطح
مقوله
فعال
فولدر
اساس، مقطع، رکن
جنبه، وجه
امیدواری، آرزومندی
پله، پایه میز، پایه صندلی، پی، بنیاد، مرتبه، درجه
زن بیمار تباه شکم
اندیشه، فکر، صلاح، تفکر، نگرش، امر، دیدن دیدار دید، نما، ریخت
ماه هفتم سال فرنگی مطابق ثلث دوم و سوم تیر و ثلث اول امرداد
ترکی کاشانه
کاچی خوراک زایمان
ساق درخت تنه درخت
فرانسوی خور کوب خوراکیکه از کوفتن و پختن کدو یا مرجمک یا سیب زمینی فراهم می آید خوراکی است که با سیب زمینی آرد شده و کدوی نرم گشته یا لوبیا و عدس و اسفناج و دیگر حبوبات و سبزیها حل و کوبیده شده تهیه میگردد. یا پوره کدو. یک قطعه بزرگ کدو تنبل یا کدو مربایی را خرد کرده در استکان آب نمک دار یا قند دار مدت نیم ساعت بپزند. سپس آبش را گرفته از الک خارج کرده دو تخم مرغ زده شده و قدری کره و شیر بدان اضافه کنند و چند دقیقه روی آتش نگاهدارندظنگاه در آب سرد خنک کنند. یا پوره لوبیا و عدس. لوبیا یا عدس یا حبوبات دیگر را در آب می پزند تا نرم شود. آنگاه با کوشت کوب آنرا له کرده یا از الک خارج نموده با کمی آب گوشت مخلوط کنند. سپس ادویه زده روی آن کره گذارند و قدری پیاز یا خرده نان سرخ کرده و جعفری خرد کرده اطراف آن میریزند و سر سفره می برند
خالی، پوچ، میان تهی
عشقه
رونده، دونده
گیاهی خوشبو
غلاف فلزی فشنگ که باروت و گلوله آن خالی شده باشد
غذا طعام
مطلق پرده که بر روی میزها پوشند و از درها آویزند، لفافه ای که نوشته های راجع به یک موضوع را در آن گذارند شمیز
هدهد شانه سر
راستی و برابری، همواری
بر باد رفته داراک نیست شده اندک اندکی
کهنه و پوسیده، چوب پوسیده
پوده کردن: تخمه کردن، فاسد شدن غذا در معده که سبب سوء هضم می شود
پوده کردن: تخمه کردن، فاسد شدن غذا در معده که سبب سوء هضم می شود
پرده، هر چیزی که چیزی را بپوشاند، لفافه که نوشته های راجع به یک موضوع را در آن بگذارند، شمیز