جدول جو
جدول جو

معنی پولا - جستجوی لغت در جدول جو

پولا
(پسرانه)
فولاد
تصویری از پولا
تصویر پولا
فرهنگ نامهای ایرانی
پولا
(پُ)
اسکله و شهر مستحکم در خطۀ ایستریا از اطریش، واقع در 110 هزارگزی جنوبی تریست، در ساحل دریای آدریاتیک. دارای 25175 تن سکنه و لنگرگاه نظامی زیبا و صید ماهی و استحکامات و مرکز نیروی دریائی اطریش. دارالصنایعبحری دارد و از شهرهای قدیمی است. در اطراف و حوالی آن برخی از آثار قدیمه مربوط بزمان رومیان مشاهده میشود. ریگی که در شیشه ها و آئینه های وندیک بکار میرود در حوالی این شهر یافت شود. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پویا
تصویر پویا
(پسرانه)
جستجو، جویا، سرشار از زندگی، آنکه دارای حرکت و پیشروی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پولاد
تصویر پولاد
(پسرانه)
آهن سخت و کوبیده، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پولک
تصویر پولک
(دخترانه)
دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار می رود، فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پونا
تصویر پونا
(دخترانه)
در گویش سمنان پونه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مولا
تصویر مولا
مالک، سرور، مهتر
دوست، دوستدار
بنده، بندۀ آزاد شده، املای دیگر واژۀ مولیٰ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالا
تصویر پالا
پسوند متصل به واژه به معنای پالاینده مثلاً باده پالا، ترشی پالا، خون پالا
یدک، اسب یدک، کنایه از اسب، اسب خاص پادشاه که زین و یراق کرده و بر در بارگاه نگاه می داشتند، جنیبت، پالاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولک
تصویر پولک
پول خرد، در علم زیست شناسی هر یک از واحدهای شاخی، استخوانی یا غشایی نازکی که روی بدن برخی مهره داران مانند ماهی ها را می پوشاند، فلس، دایره های نازک فلزی به رنگ زرد یا سرخ یا سفید که برای زیبایی به لباس های زنانه و چیزهای دیگر می دوزند
پل کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولکا
تصویر پولکا
نوعی رقص لهستانی پرتحرک، در موسیقی آهنگی که برای این نوع رقص نواخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولا
تصویر لولا
ابزاری که با آن در را به چهارچوب وصل می کنند و در به وسیلۀ آن باز و بسته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولاد
تصویر پولاد
فولاد، فلزی بسیار سخت و شکننده مرکب از آهن و قریب ۲% کربن، در ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ درجه حرارت ذوب می شود، برای ساختن فنر، کارد، شمشیر و چیزهای دیگر به کار می رود، شاپورگان، شابرن، شابرقان
فولاد، گرز، شمشیر
پولاد هندی: کنایه از شمشیر، شمشیر هندی، برای مثال زده برمیان گوهرآگین کمر / درآورده پولاد هندی به سر (نظامی۵ - ۷۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
بمعنی حس باشد، (برهان قاطع)، و ظاهراً پولاب و پولابی هر دو مجعول باشد
لغت نامه دهخدا
آهن خشکه و آبدار که شمشیر و جز آن کنند و معرب آن فولاد است، مصاص الحدید المنقی من خبثه، (المعرب جوالیقی ص 247)، آهن ناب پاک، یلب، (منتهی الارب)، ابن البیطار از قول غافقی نقل کند: ’فولاد، هو المتخلص من نرم آهن، ’ و در بعض لغتنامه ها آمده است که پولاد قسمی از حدید جوهردار است، و صاحب غیاث بنقل از مؤید و کشف و رشیدی گوید: نوعی از آهن که بغایت سخت باشد، آهن پاک و ناب (آنندراج)، فولاد، فولاذ، ذکر، (زمخشری)، ذکور، (منتهی الارب)، روهینا، بلارک، (منتهی الارب)، روهینی، پولاد طبیعی، شاپورکان، شابورقان، (از مفردات کتاب قانون ابن سینا)، شابرن، روهنی، شاپورن، شابرقان، آهن خشک، مقابل نرم آهن، انیث:
انگشت بر رویش مانند بلور است
پولاد بر گردن او همچون لاد است،
ابوطاهر خسروانی،
چو روزش فراز آمد و بخت شوم
شد آن ترگ پولاد برسان موم،
فردوسی،
بجنبید دشت و بتوفید کوه
ز بانگ سواران هر دو گروه
همی گرز پولاد همچون تگرگ
بباریدبر جوشن و خود و ترگ،
فردوسی،
برآمد چکاچاک زخم سران
چو پولاد با پتک آهنگران،
فردوسی،
ببالا شود چون یکی سرو برز
بگردن برآرد ز پولاد گرز،
فردوسی،
نبینند رویش مگر با سپاه
نهاده ز پولاد بر سر کلاه،
فردوسی،
هر آنکس که از شهر بغداد بود
ابا نیزه و تیغ پولاد بود،
فردوسی،
که یابد بگیتی رهائی ز مرگ
اگر تن بپوشد بپولاد ترگ،
فردوسی،
وگرنه بپولاد تیغ و تبر
ببرم همه سنگ را سربسر،
فردوسی،
ز بسکه رنج سفر برتن عزیز نهد
همی ندانم کان تن تن است یا پولاد،
فرخی،
پری زادگان رزم را دل پسند
بپولاد پوشیده چینی پرند،
عنصری،
از این گونه سنبادۀ زر برند
هم ارزیز و پولاد و گوهر برند،
اسدی،
همچنان لادست پیش تیغ تو پولاد نرم
پیش تیغ دشمنانت همچنان پولاد لاد،
قطران،
طمع چون کردی از گمره دلیلی
نروید هرگز از پولاد شمشاد،
ناصرخسرو،
رسته ز دلشان خلاف آل محمد
همچو درخت زقوم رسته ز پولاد،
ناصرخسرو،
دل سندان ازو گر بدسگالد
فروریزد دل سندان پولاد،
ناصرخسرو،
بیک زخم آن گرز پولاد لخت
ستد جان از آن آبنوسی درخت،
نظامی،
که از پولادکاری خصم خونریز
درم را سکه زد بر نام پرویز،
نظامی،
تن قلعه ها پیش پولاد تیغش
چو قلعی حل کرده لرزان نماید،
خاقانی،
شایدم کالماس بارد چشم از آنک
بند من بر کوه پولاد است باز،
خاقانی،
پولاد بسی دیدم کو آب شد از آتش
تو آب شوی زین پس پولاد نخواهی شد،
خاقانی،
در آن چه عیب که از سرب بشکند الماس
هنر در آنکه ز الماس بشکند پولاد،
خاقانی،
ببرت ماند کافور که در فنصور است
بدلت ماند پولاد که در ایلاق است،
رافعی،
نکته ها چون تیغ پولاد است تیز
گر نداری تو سپر واپس گریز،
مولوی،
ندیدمش روزی که ترکش نبست
ز پولاد پیکانش آتش نجست،
سعدی،
پولاد هندی بحلب و آبگینه حلبی بیمن، (گلستان)،
گر تیر تو ز جوشن پولاد بگذرد
پیکان آه بگذرد از کوه آهنین،
سعدی،
بشمشیر پولاد به دستبرد
که از خنجر گوشتین کس نمرد،
امیرخسرو،
آهن و پولاد گرچه هر دو از یک جوهر است
این یکی تیغ شهان و آن دگر نعل خر است،
المذکر، آن شمشیر که کناره پولاد بود و میانه نرم آهن، (مهذب الاسماء)، ذکره، پارۀ پولاد که بر تیر و جز آن باشد، ذکیر، آهن و پولاد نیکو، تذکیر، پولاد نهادن بر سر تیر و جز آن، (منتهی الارب)،
- مثل پولاد، سخت محکم،
- امثال:
پولاد بهند بردن، زیره بکرمان بردن،
، گرز، (آنندراج) :
نمایم بگیتی یکی دستبرد
که گردد ز پولاد من کوه خرد،
نظامی،
، شمشیر، (آنندراج) :
مخور غیرت هند بی یاد من
که هندی تر است از تو پولاد من،
نظامی
لغت نامه دهخدا
نام پهلوانی ایرانی به روزگار کی قباد، (شاهنامۀ فردوسی)، نام پهلوانی تورانی که بمدد افراسیاب آمد و رستم او را بکشتی برزمین زد و او را پولادوند نیز گفتندی، (شرفنامه) (شاهنامۀ فردوسی)، نام دیوی از دیوان مازندران، (جهانگیری)، رجوع به پولاد غندی شود، نام غلام امیرتیمور گورکان، (تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 433)
ابن شادی بیک، از فرزندان جوجی خان بن چنگیزخان (بیست و ششمین) حاکم دشت قبچاق، (حبیب السیر چ خیام، تهران ج 3 ص 76)
لغت نامه دهخدا
قلعه پولاد نام قلعتی به مازندران، (حبیب السیر چ خیام تهران ص 466)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پولن
تصویر پولن
فرانسوی گرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاو
تصویر پولاو
پلو پلاو: ای واقف حال رشته پولاو بشنو تو کمال رشته پولاو (بسحاق)
فرهنگ لغت هوشیار
آهن خشکه و آبدارکه از آن شمشیر خنجر کارد فنر و جز آن سازند روهنی شابرقان آهن خشک مقابل نرم آهن: (که یابد بگیتی رهایی ز مرگ اگر جان بپوشد بپولاد ترگ ک) (شاهنامه)، گرز: نمایم بگیتی یکی دستبرد که گردد ز پولاد من کوه خرد. (نظامی)، شمشیر: (مخور غیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شولا
تصویر شولا
خرقه رخقه درویشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولپ
تصویر پولپ
مغز، گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولک
تصویر پولک
پول خرد، پوستهای ریز روی بدن ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی نام گونه ای پایکوبی بو همی پا گشت رقصی که از بوهم فرانسه و ممالک غربی رفته، آهنگی موسیقی که با آن پولکا رقصند و آن دو ضربی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جولا
تصویر جولا
بافنده نساج، عنکبوت. بافنده، نساج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پویا
تصویر پویا
رونده، دونده
فرهنگ لغت هوشیار
دوستی مهر ورزی، جانشین کردن، امید بستن تولی. مقابل تبری. محبت و امید، دوست داشتن و بمعنی بلا و سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثولا
تصویر ثولا
دیوانه، احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولا
تصویر دولا
منحنی، دوتاء، خم، خمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالا
تصویر پالا
صاف کننده، پالاینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولاد
تصویر پولاد
آلیاژ سخت چکش خوار آهن با مقدار کم کربن، گرز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پویا
تصویر پویا
فعال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اولا
تصویر اولا
نخست
فرهنگ واژه فارسی سره
آهن، چدن، فولاد، شمشیر، گرز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سوراخ، سوراخ گشاد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قلعه ای که خرابه های آن در شمال روستای بلده بر فراز.، از خاندان های ساکن در روستایی در کنار نمارستاق نور
فرهنگ گویش مازندرانی