جدول جو
جدول جو

معنی پوشالی - جستجوی لغت در جدول جو

پوشالی
هر چیز سست، سبک و بی دوام
تصویری از پوشالی
تصویر پوشالی
فرهنگ فارسی عمید
پوشالی
منسوب به پوشال، از پوشال، ضعیف و ناتوان: دولت یا مملکت پوشالی، دولت یا مملکتی کوچک و ضعیف که میان دو دولت قوی قرار گیرد تا تماسی میان دو دولت قوی نباشد
لغت نامه دهخدا
پوشالی
منسوب به پوشال. ساخته از پوشال، ضعیف ناتوان. یا دولت (مملکت) پوشالی. دولتی (مملکتی) کوچک و ضعیف که میان دو یا چند دولت قوی قرار گیرد تا تماسی میان آنها نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
پوشالی
ساخته از پوشال، سست، ناتوان، بی دوام
تصویری از پوشالی
تصویر پوشالی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پوشال
تصویر پوشال
گیاه خشک، تراشۀ چوب، ساقه های نازک نی و جگن و گیاه های دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوزمالی
تصویر پوزمالی
مالش دادن پوز، کنایه از تنبیه کردن کسی با دشنام، کتک یا جریمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پویایی
تصویر پویایی
حالت و چگونگی پویا، پویا بودن، پویندگیبرای مثال چند پویی به گرد عالم چند / چند کوبی طریق پویایی (عمعق - ۲۰۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوشحالی
تصویر خوشحالی
شادی، شادمانی، سرور
فرهنگ فارسی عمید
در خور پوشیدن، پوشیدنی، مقابل خوراکی،
جامه، لباس، کسوه
لغت نامه دهخدا
پوشالی: دولت پوچالی، دولت پوشالی
لغت نامه دهخدا
از پوچ یا پوک یا پوش + آل حرف نسبت، چیزهای سبک و میان تهی و هیچکاره چون تراشه و رندیدۀ چوب و خردۀ نجاری، الیاف و ساقه های برخی رستنی ها چون برنج و جز آن، پوچال، رندش، پر و پوشال، از اتباع است بمعنی آنچه از مرغ بجای ماند بعد از اوریدکردن آن از پر و چینه دان و امعاء دور افکندنی آن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پولانی
تصویر پولانی
آش بلغور
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب و مربوط به پرشکال پشکالی برساتی: هوای پرشکالی. (گهی ابرترو گاهی ترشح گونه گه باران بیا در چشم من بنگر هوای پر شکالی را) (طالب آملی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوزمالی
تصویر پوزمالی
مالش دادنپور، ادب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پویایی
تصویر پویایی
پویندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولادی
تصویر پولادی
منسوب به پولادین ساخته از پولاد فولادی فولادین: (مجرمانرا تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی باد افراء) (فرخی)، برنگ پولاد فولادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشانی
تصویر پیشانی
جز فوقانی رخسار - میان رستنگاه مو وابروان، جبین
فرهنگ لغت هوشیار
نتاسی: شاد بهری دلشادی ناصبوران چوخاک و چون باد ند صابران سال و ماه دلشادند (حدیقه سنایی) دنگی شادی شادمانی بشاشت، کامرانی کامروایی 0، نیکبختی سعادت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شومالی
تصویر شومالی
شغل و عمل کسی که پارچه را آهار میدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشمالی
تصویر گوشمالی
سیاست، تنبیه، مجازات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توخالی
تصویر توخالی
بی مغز، دروغین
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی شهرستان قلمرو فرمانروایی پاشا ولایت ایالتی که تحت حکومت یک پاشاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشدلی
تصویر خوشدلی
شادی شادمانی شعف سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشگلی
تصویر خوشگلی
زیبایی قشنگی جمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اومالی
تصویر اومالی
یونانی تازی گشته شاه انگبین انگبین داود عسل داود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشایی
تصویر پاشایی
پاشا شدن امارت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
چیزهای سبک ومیان تهی وهیچکاره چون تراشه ورندیده چوب و خرده نجاری والیاف و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به پوشال. ساخته از پوشال، ضعیف ناتوان. یا دولت (مملکت) پوشالی. دولتی (مملکتی) کوچک و ضعیف که میان دو یا چند دولت قوی قرار گیرد تا تماسی میان آنها نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشال
تصویر پوشال
تراشه چوب، ساقه نازک بعضی گیاهان مانند، برنج، نی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوزمالی
تصویر پوزمالی
کنایه از تنبیه کسی با دشنام، کتک یا جریمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوشمالی
تصویر گوشمالی
تنبیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گویالی
تصویر گویالی
کروی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توخالی
تصویر توخالی
کاواک
فرهنگ واژه فارسی سره
سوتک
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشانی
فرهنگ گویش مازندرانی