- پودر
- گرد وغبار، گرد سپیدی که زنان جای سپیدآب مصرف میکنند
معنی پودر - جستجوی لغت در جدول جو
- پودر
- آنچه خرد شده و به صورت گرد درآمده باشد
- پودر
- گرد، آرد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Powdery
порошковый
pulverig
порошкоподібний
proszkowy
empoeirado
polveroso
polvoriento
poudreux
poederig
เป็นผง
berbentuk bubuk
بودريٌّ
चूर्णयुक्त
אבקתי
가루 같은
yenye unga
গুঁড়া
پاؤڈری
لاتینی کشیش
برادر پدر عم عمو
هرزه گساری
خالی، پوچ، میان تهی
چادر، لحاف
کهنه و پوسیده، چوب پوسیده
پوده کردن: تخمه کردن، فاسد شدن غذا در معده که سبب سوء هضم می شود
پوده کردن: تخمه کردن، فاسد شدن غذا در معده که سبب سوء هضم می شود
هر چیز زشت و زبون، زشت رو و بدخو
نوعی بازی و قمار با ورق شبیه بازی آس
گیاهی با دانه های ریز و باریک که در میان کشتزار جو می روید
بچه گاو گوساله، بچه گاو کوهی بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی غله خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آنرا جودر و جودره خوانند، مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن بغایت بد بو میباشد