جدول جو
جدول جو

معنی پنیری - جستجوی لغت در جدول جو

پنیری
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنیرک
تصویر پنیرک
گیاهی با برگ های پهن و چین خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می گردد، ورتاج، توله، خبّازی، نخیلک، نان کلاغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پریری
تصویر پریری
پریروزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنیر
تصویر پنیر
نان خورشی که از شیر درست کنند، شیر را کمی گرم می کنند بعد پنیرمایه به آن می زنند به فاصلۀ چند ساعت مانند ماست می بندد سپس آن را در کیسه می ریزند تا آبش برود و سفت شود. پنیر دارای مقدار زیادی مواد سفیده ای، چربی، کلسیم و فسفر است، ویتامین a، b و c نیز دارد. پنیری که از شیر چربی نگرفته تهیه شود ارزش غذایی بیشتری دارد
پنیر نخل: ماده ای سفید، شیرین و به شکل پنیر که در بالای ساقه درخت خرما به وجود می آید، پنیر خرما، جمار
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
منسوب به پریر. پریرینه
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ / رِ)
پنیرک. خبازی. ملوکیه. نان کلاغ. و صاحب برهان گوید که آفتاب گردک را نیز گویند که نیلوفر است و جانوری هم باشد که به سریانی حربا گویند. لکن این دو معنی اخیر هر دو غلط است و از ترجمه پنیره به آفتاب گردک به اشتباه افتاده اند. رجوع به پنیرک شود
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
گیاهی است که در مناطق معتدله روید با گلی سرخ و روشن و در طب بکار است. و شبیه به خطمی با برگهای خرد و همیشه میل به جانب آفتاب دارد و با گردش آفتاب بگردد. در فرهنگ اسدی خطی آقای نخجوانی آمده است: پنیرک گیاهی است ستبر و برگ او گرد هر جا که قرص خورشید میرود از آنسو همی گردد - انتهی. خبازی. ملوکیّه. نان کلاغ. ورتاج. آفتاب گردک. خطمی. خوشک. توله. پنیره. و تخم پنیرک را به شیرازی تخم خرو نامند.
، و بعض لغت نامه ها که به پنیرک معنی نیلوفر و حرباء داده اند غلط است چون یکی از معانی پنیرک آفتاب گردک است و آفتاب گردک بمعنی حربا و نیلوفر نیز هست، این دو معنی را به پنیرک نیز داده اند:
ذبولی که خیزد ز داءالثمانین
تلافیش مشکل بود از پنیرک.
اثیر اخسیکتی
لغت نامه دهخدا
گیاهی ازتیره پنیر کیان که پایاست و ارتفاعش 30 تا 60 سانتیمتر و دارای کرکهای درازاست که بحالت خودرو در جنلگلها و اراضی غیر مزروع روییده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریری
تصویر پریری
منسوب به پریر پریرینه
فرهنگ لغت هوشیار
از شیر گاو یا گوسفند درست میکنند. طرز ساخت آن: شیر را کمی گرم میکنند بعد پنیر مایه را به آن اضافه میکنند بعد و در آفتاب میگذارند بفاصله چند ساعت مانند ماست میبندد، آنرا در کیسه میریزند و یک چیز سنگین روی آن میگذارند تا آب آن برود وکاملاً سفت شود بعد آنرا مصرف میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
سالخوردگی کهنسالی سیخوخت مقابل جوانی. یا روز پیری. هنگام سالخوردی زمان کهنسالی: بهشتاد شد سالیان قباد نبد روز پیری هم از مرگش شاد. (شا. بخ 2308: 8) یا مقام پیری. شیخوخت. یا پیری است و فراموشی. پیران بهنگام فراموشی گویند، جوانان که چیزی را فراموش کرده بشوخی چنین گویند. یا پیری است و هزار عیب. پیری عیبهای بسیار همراه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیری
تصویر پیری
سالخوردگی، کهنسالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنیرک
تصویر پنیرک
((پَ رَ))
گیاهی است بیابانی دارای برگ های پهن و گل های سرخ و بنفش، بلندیش تا 60 سانت می رسد، همراه با گردش آفتاب می چرخد. آفتاب گردک، ختمی کوچک، نان فلاخ هم می گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنیر
تصویر پنیر
((پَ))
خوراکی که از شیر بسته ترتیب دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیری
تصویر پیری
کهولت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیری
تصویر پیری
Senility
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیری
تصویر پیری
sénilité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گل ختمی، مغز ساقه ی درخت خرما که از الیاف به هم تنبیده و
فرهنگ گویش مازندرانی
تاول، قرمز شدن پوست، حساسیت پوستی، برفک دهان
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پیری
تصویر پیری
Senilität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیری
تصویر پیری
старість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیری
تصویر پیری
starość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیری
تصویر پیری
老年痴呆
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیری
تصویر پیری
senilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیری
تصویر پیری
senilità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیری
تصویر پیری
senilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیری
تصویر پیری
старость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیری
تصویر پیری
ouderdom
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیری
تصویر پیری
ความชรา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پیری
تصویر پیری
usia tua
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پیری
تصویر پیری
वृद्धावस्था
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیری
تصویر پیری
זִקְנָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پیری
تصویر پیری
老衰
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پیری
تصویر پیری
노쇠
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پیری
تصویر پیری
yaşlılık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی