- پنگوئن
- مرغی است دارای پاهای پرده دار و بالهای کوتاه که بواسطه بالهای کوچکش نمیتواند پرواز کند
معنی پنگوئن - جستجوی لغت در جدول جو
- پنگوئن ((پَ ئَ))
- پرنده ای از راسته پرندگان دریایی و بی پرواز است. بال هایش از پره های پولک مانند به رنگ سیاه و سفید پوشیده شده و بدون شاهپر است. در زیر پوست چربی فراوان ذخیره دارد و می تواند به صورت قائم بایستد. در قطب جنوب دیده می شود
- پنگوئن
- پرنده ای ساکن در قطب جنوب با پاهای پرده دار و بال های کوتاه که نمی تواند پرواز کند و در آب شنا می کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دراز نفسی، پرچانگی
سر دوشی
طاسی باشد از مس و امثال آن که در بن آن یوراخ تنگی کنند بقدر زمانی معین یعنی چون آن طاس را بر روی آب ایستاده نهند بقدر آن زمان معین پر شود و به ته آب نشیند و بیشتر آبیاران و مزارعان دارند، ظرف آبی که در قدیم با آن پاسهاو ساعتهای شبانروز را معین میکرده اند ساعت آبی صندوق ساعت طاس ساعت بنکام، هر کاسه و طاس رویین و مسین را که ظرف طعام و یا آب باشد پنگان گویند کاس، تبوک سرطاس، جام زلفه اجانه انجانه، طشت تشت، ده برخ شبانروز (چه شبانروز را بده هنگام کرده اند)، یا پیروزه پنگان. آسمان نیلی پنگان. یا نیلی پنگان
سردوشی، سردوشی که به لباس نظامیان دوخته می شود
پیالۀ مسی که ته آن سوراخ دارد و دهقانان سابقاً موقعی که می خواستند آب قنات یا رودخانه را میان خود تقسیم کنند آن را مقیاس قرار می دادند به این طریق که پنگان را میان تغاری پر از آب می گذاشتند تا کم کم پر شود و مدتی را که پنگان پر آب می شد یک پنگان می گفتند، ساعت آبی که در قدیم با آن ساعت های شب و روز را معین می کردند، پنگان، پنگ، سرچه، فنجان برای مثال در جهانی چه بایدت بودن / که به پنگان توانش پیمودن (سنائی - ۱۴۷) ، کاسه، طاس، پیاله، برای مثال این چه خیمه ست این که گویی پرگهر دریاستی / یا هزاران شمع در پنگان از میناستی (ناصرخسرو - ۲۲۵)
سردوشی
((پَ))
فرهنگ فارسی معین
کاسه ای مسی که ته آن سوراخ داشت و دهقانان در گذشته از آن برای تعیین مدت زمان استفاده از آب چشمه یا قنات استفاده می کردند. به این طریق که این کاسه را روی ظرفی از آب قرار می دادند، مدت زمان پر شدن این کاسه، فرصت استفاده هر دهقان از آب
خمیده، خم شده، واژگون، سرازیر
سرازیر، آویخته، سرنگون
((پُ ئَ))
فرهنگ فارسی معین
واحد تعیین برتری افراد یا تیم های ورزشی در یک مسابقه یا یک دوره از مسابقات که نتیجه بازی یا مسابقه را مشخص می کند، امیتاز (واژه فرهنگستان)
نمره ای که در کارهای کلاسی یا مسابقات هنری و ورزشی به شخص داده می شود