جدول جو
جدول جو

معنی پنجهزاری - جستجوی لغت در جدول جو

پنجهزاری
(پَ هََ / هَِ)
سکه از نقره که پنج قران ارزد، مسکوک زر که ده قران ارزیدی
لغت نامه دهخدا
پنجهزاری
(پَ هََ)
قریه ای است در زیر علی آباد نزدیک کویر بخوار
لغت نامه دهخدا
پنجهزاری
سکه ای از نقره معادل پنج قران پنج ریال، مسکوک زر که ده قران می ارزید، فرماندهی پنجهزار تن (صفویه)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ هََ رَ)
از دهستانهای اشرف. عده قری ̍ 16 و مساحت آن 20 فرسنگ است مرکز آن گلوگاه و حد شمالی آن دریا و حد شرقی رود پی و حد جنوبی چهاردانگه و حد غربی شهر اشرف است. سکنۀ آن 7765 تن میباشد. (از جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 287)
لغت نامه دهخدا
(پَ هََ / هَِ)
رقمی که پس از چهارهزارونهصدونودونه آید. خمس الف. خمسهآلاف
لغت نامه دهخدا
(پَ هََ)
نام دهستانی (بلوک) در اشرف مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 62 و 64 و 125)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
بنجهیری. منسوب است به پنجهیر که شهری است به نواحی بلخ. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
بنجهیری. پنجهیری مکی (؟). نام شاعری است معروف منسوب به پنجهیر. (معجم البلدان یاقوت در کلمه پنجهیر). راذویانی بیت ذیل را در ترجمان البلاغه از پنجهیری مکی آورده است:
من و تو سخن چون توانیم گفتن
من از بی دلی وتو از بی دهانی
لغت نامه دهخدا
رقمی که پس از چهار هزار و نهصد و نود و نه آید پنج بار عدد هزار خمس الف
فرهنگ لغت هوشیار