جدول جو
جدول جو

معنی پمفیلیه - جستجوی لغت در جدول جو

پمفیلیه
(پَ لیَ)
در قاموس کتاب مقدس آمده است: اسم مقاطعه ای است در آسیای صغیر که در طرف شمالی دریای روم در میانۀ کیلیکیه ولیکیته واقع است و در زمانی که پولس بدانجا شد پای تخت آن را پرجه میگفتند (اع 13:13 و 14:24 و 27:5) و کلودیوس پیسیدیّه و لیکیّه را که سابقاً در جزو آن نبودند بدان افزود و پمفیلیّه ساحلی است که 80 میل طول و 30 میل عرض دارد و صاحب سه نهر میباشد که به الکتارکتس و سسترس و اوریندون مسمی می باشند. پایتختش پرجه و بندرش اتالیه یعنی اضالیا بود. (اع 14:25). و در زمان جنگ فارس پمفیلیه مقاطعۀ کوچکی بود که سی سوار و کیلیکیّه یکصد سوار میداد و در زمان رومانیان جزء آسیا شد لکن بعد از آن آن را جدا کردند و شیشرون معروف به ر آن حکمرانی نمود. پرجه اوّل جائی بود که پولس در آغاز بشارتش بدانجا رفت و مرقس در آنجا از وی جدا شد و چون از پیسیدیه مراجعت نمود از پرجه بشارت داده از اتالیه به انطاکیه شد (اع 14:24-26) و در روزپنجاهم از سکنۀ پمفیلیه در اورشلیم حضور داشتند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لی یِ)
خطه ای در ساحل جنوبی آسیای صغیر که از شرق به قیلیقیا و از غرب به لیکته و از شمال به پیزیدی محدود است و شهرهای عمده آن انطالیه و اولبیا و سیده و پرغه و آسپندوس و پتولمائیس است. پس از محاربۀ ترواده اقوام مختلفی از مهاجرین یونان بدانجا مقیم شدند و از این رو نام پامفیلیه یعنی مجمع اقوام بدان داده شد. ابتدا این ناحیه متعلق به ایران بود و سپس اسکندر آنجا را مسخر کرد و پس از وی در تقسیم ممالک، پامفیلیه به قسمت حکمران سوریه پیوست و آنگاه که آنطیوخس کبیر مغلوب شد رومیان آن ناحیت را به اومن حکمران برغمه دادند و سپس باز به قبضۀ تصرف رومیان درآمد و آنگاه که امپراطوری روم بدو قسمت مجزا شد پامفیلیه در قسمت شرقی محسوب گشت و ایالتی از آن تشکیل شد که مرکز آن آسپندوس بود. در عهد هارون الرشید و مأمون دو خلیفۀ عباسی ایالت پامفیلیه جزء ممالک اسلامی بود و سپس رومیان آنرا بازستدند و بعصر سلاجقه باز در دائره ممالک اسلامیه درآمد و پس از انقراض دولت سلجوقیان پامفیلیه تابع حکمرانان قره مان گردید و در زمان سلطان محمدخان دوم عثمانی، ضمیمۀ ممالک ترک شد. در عصر سلاجقه این ناحیه به اسم تکه موسوم بود و امروز نیز بنام تکه ولایتی تابع سنجاق قونیه است. رجوع به تکه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ فَضْ ضَ لی یَ)
از غلات خطابیه اصحاب مفضل صیرفی هستند. معتقد به الوهیت امام جعفر صادق که چون امام از ابوالخطاب تبری جست ایشان نیز با خطابیه مخالف شدند. (خاندان نوبختی ص 264). و رجوع به ترجمه الفرق بین الفرق ص 258 شود
از فرق موسویه. اصحاب مفضل بن عمر جعفی کوفی. و رجوع به خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 264 و الملل و النحل شهرستانی چ مصر ج 1 ص 275 و ترجمه فارسی آن ص 182 و مفضل بن عمر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ یَ)
رجوع به مفلی شود
لغت نامه دهخدا