جدول جو
جدول جو

معنی پمبک - جستجوی لغت در جدول جو

پمبک
کبوتر سفید رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دمبک
تصویر دمبک
تنبک، از آلات موسیقی به شکل دهل که از فلز یا چوب می سازند و در یک طرف آن پوست نازکی می کشند و آن را هنگام نواختن زیر بغل می گیرند و با سر انگشتان به آن می زنند، ضرب، خمک، خنبک
فرهنگ فارسی عمید
(پَ بُ)
کرسی بخشی در ایالت لوار سفلی از شهرستان سن نازر دارای 2518 تن سکنه. بندرمهم و لنگرگاه بر کنار رود لوار دارای محصولات شیمیائی و راه آهن و کشتی رانی داخلی و مدرسه دریاشناسی
لغت نامه دهخدا
(بَ بَ)
کوسه، که نوعی ماهی است. (یادداشت مرحوم دهخدا). سگ ماهی. از ماهیهای خلیج فارس، به وزن متوسط دو کیلوگرم و طول یک متر. اهالی بندرلنگه روغن جگر آن را به مصارف طبی میرسانند. از گوشت آن بعنوان خوراک حیوانات و کود استفاده میشود. (دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(تُ بَ)
دهی از دهستان دهواست که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 1000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهلی است که از چوب و سفال سازند و بازیگران در زیر بغل گرفته نوازند
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از آلات موسیقی مانند دهل که از چوب و سفال یا فلز سازند و در یک سوی آن پوستی نازک کشندوبهنگام نواختن آنرا در زیر بغل گیرند و با سر انگشتان نوازند دنبک
فرهنگ لغت هوشیار
((چُ))
نوعی از نشستن که کف پا را بر زمین بگذارند و زانوها را در بغل بگیرند، چندک
فرهنگ فارسی معین
تنبک، ضرب
متضاد: دایره زنگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قاصدک، بسیار نرم
فرهنگ گویش مازندرانی
پنبه، مظهر لطافت و نرمی هرگونه نرمی و لطافتی به پنبه مثل
فرهنگ گویش مازندرانی
دمبک، دنبک، نام سازی است
فرهنگ گویش مازندرانی
تنبک
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مزرعه ای در غرب بالا جاده ی کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی