جدول جو
جدول جو

معنی پلوک - جستجوی لغت در جدول جو

پلوک
(پَ لَ / لُو)
غرفه و مخارجه و تالاری که بر بالاخانه سازند. (برهان قاطع). تالاری باشد که بر بام سازند و نشست گاه چوبین که فراز بام بود و مخرجۀ عمارت بالاخانه که بعربی غرفه گویند... و پکوک نیزآمده که بجای لام کاف باشد. (سروری). مصحّف پکوک است. (آنندراج) ، تکیه گاه چوبین کنار بام که به تازی محجر خوانند. (سروری) ، پتک وچکش آهنگران که به عربی مطراق گویند. (برهان قاطع) (سروری از تحفه). رجوع به تکوک در برهان قاطع شود
لغت نامه دهخدا
پلوک
تکیه گاه چوبین کناربام محجر، پتک و چکش آهنگران مطراق
تصویری از پلوک
تصویر پلوک
فرهنگ لغت هوشیار
پلوک
((پَ وَ))
تکیه گاه چوبین کنار بام، محجر، پتک و چکش آهنگران، مطراق
تصویری از پلوک
تصویر پلوک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پولک
تصویر پولک
(دخترانه)
دایره هایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار می رود، فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ملوک
تصویر ملوک
(دخترانه)
پادشاهان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دلوک
تصویر دلوک
مایل شدن آفتاب به سمت مغرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلوک
تصویر شلوک
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد
زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، خرسته، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیوک
تصویر پیوک
نوعی کرم دراز و باریک که در زیر پوست انسان ایجاد می شود، کرم رشته
بیماری ناشی از آلودگی به کرم های نخی با انسداد مجاری لنفاوی که باعث تورم اندام ها می شود،، پاغر، فیلاریوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پولک
تصویر پولک
پول خرد، در علم زیست شناسی هر یک از واحدهای شاخی، استخوانی یا غشایی نازکی که روی بدن برخی مهره داران مانند ماهی ها را می پوشاند، فلس، دایره های نازک فلزی به رنگ زرد یا سرخ یا سفید که برای زیبایی به لباس های زنانه و چیزهای دیگر می دوزند
پل کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلوک
تصویر بلوک
توده، دسته
ناحیه ای شامل چند ده، دهستان، ولایت
قطعات مکعبی سیمانی یا سنگی که در کارهای ساختمانی به کار می رود، ساختمانی شامل چندین واحد مسکونی مستقل معمولاً با یک ورودی، مجموعه ای از ساختمان ها که هیچ فاصله ای بین آن ها نیست و به وسیلۀ خیابان های مختلف شهر محصور شده اند،
در علوم سیاسی مجموعه ای از چند کشور متحد که دارای یک مرام و یک روش سیاسی باشند مثلاً بلوک شرق
تکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بکوک، بلوتک، تلوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلوک
تصویر تلوک
هدف، نشانۀ تیر
تکوک، ظرفی از طلا یا نقره یا چیز دیگر که به شکل جانوران از قبیل شیر یا گاو یا مرغ درست کنند، بکوک، بلوتک، بلوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلوک
تصویر سلوک
رفتار، روش، در پیش گرفتن راهی و در آن راه رفتن، در آمدن در جایی، سازش، در تصوف سیر در مراتب وجود برای وصول به کمال و نیل به حقیقت که از شرایط آن عزلت، ریاضت، عبادت، شب زنده داری و ترک شهوات است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پکوک
تصویر پکوک
پتک، وسیلۀ پولادی سنگین شبیه چکش با دستۀ چوبی بزرگ که آهنگران با آن آهن را در روی سندان می کوبند، کدین، خایسک، کوبن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلوس
تصویر پلوس
چرب زبانی، خوشامدگویی برای فریب دادن
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
نام یکی از مورخان یونان است که در قرن چهارم یا پنجم میلادی میزیسته و پیرو دین مسیح بوده است. (از حواشی کتاب تمدن قدیم ترجمه فلسفی)
از سوفسطائیان یونان است که در مصر تقریباً در اواخر سلطنت آدریانوس متولد شد و در 58سالگی درگذشت
لغت نامه دهخدا
(تَ پُ)
آسمان ششم است بر طبق آدت پران و باج پران و بشن پران. (ماللهند بیرونی ص 115)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شلوک
تصویر شلوک
زالو زلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیوک
تصویر پیوک
پیو رشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علوک
تصویر علوک
جمع علک، پسته ها سرو ها بنه ها (بن بطم) منجک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
را سپردن، پای سیر کردن جای را ورش بریش روش، رفتار رفتن در راهی، درآمدن در جایی، روش رفتار، طی مدارج خاص که سالک باید آنها را طی کند تا به مقام وصل و فنا برسد. از جمله این مدارج توبت و مجاهدت و خلوت و غزلت و ورع و صمت و رجا و غیره است
فرهنگ لغت هوشیار
پتک آهنگران مطراق، نرده چوبین که بر کنار بام و صفه ایوان سازند تا کسی نیفتد طارمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلکو
تصویر پلکو
بلغور و نیم کوفته گندم و جو و هر چیز دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلوس
تصویر پلوس
فریبنده ای که به چرب زبانی مردم را از راه بدر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلون
تصویر پلون
پلوان
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پلمک اوح و صفحه ای از فلز سنگ و مانند آن، ورقه یا لوح فلزی که نام و نشانی کسان یا شغل و امثال آن بر رویش حک و بر در خانه یا روی اشیا نصب کنند. ورقه یا لوح آهن یا برنج و مس که روی آن نام و شغل ونمره حک شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پولک
تصویر پولک
پول خرد، پوستهای ریز روی بدن ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلوک
تصویر حلوک
سیاه گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الوک
تصویر الوک
پیک، فرستادن، پیام پروانه، پیغام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چلوک
تصویر چلوک
ریسمانی است که بر گردن اسبان بندند عنان افسار
فرهنگ لغت هوشیار
آفتاب زردی خور نشین بویه آنچه برای خوشبو کردن بر تن زنند یا مالند فرو شدن آفتاب گشتن آفتاب وقت زوال
فرهنگ لغت هوشیار
ناحیه، ولایت، و به معنی توده و دسته هم آمده است فرانسوی همگروه این واژه را غیاث ترکی دانسته معین آن را پارسی و گروهی ده و روستا می داند کشورهایی که متحد بشوند و دارای مرام و روش سیاسی خاصی باشند: بلوک شرق بلوک غرب، جمعیت ها و دسته های همعقیده و دارای روش واحد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوک
تصویر ملوک
پادشاهان، جمع ملک، جمع ملک، شهریاران، جمع ملک: پادشاهان
فرهنگ لغت هوشیار
دندان ریخته، پف و آماس کردن سر و صورت بر اثر بیماری، تاول
فرهنگ گویش مازندرانی
مقدار کم، بسیار ترش
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای برخورد کف دست با آب
فرهنگ گویش مازندرانی