جدول جو
جدول جو

معنی پلوباله - جستجوی لغت در جدول جو

پلوباله
(لِ)
مرکز بخشی از ایالت کت دو نر در شهرستان دینان بر ساحل مانش دارای 2119 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلوبالو
تصویر آلوبالو
آلبالو، میوۀ سرخ رنگ، گرد وکوچک با طعم ترش و مطبوع شبیه گیلاس که مصرف خوراکی دارد
فرهنگ فارسی عمید
آلبالو، آلی بالی، آلوی ابوعلی، درختی است خوش قامت با پوستی بسرخی مائل و برگهای بی زغب و میوۀ چند فندقی سرخ و آبدار و خوش ترش، با دمی درازتر از دم آلو و گوجه و امثال آنها و قسمی از آن میوه اش شیرین است که گیلاس نامند و رنگ میوۀ گیلاس روشن تر از آلوبالوست، و بیونانی آلوبالو را قراسیا (قراصیا) گویند:
سیب و زردآلو و آلوچه و آلوبالو
باز انجیر وزیری ّ و خیار خوشخوار،
بسحاق اطعمه،
آلوبالو چو قطرۀ خون
از بینی شاخ جسته بیرون،
مکتبی
لغت نامه دهخدا
(بَ با لَ)
سختی و شدت اندوه و غم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
میش. ج، طوبالات (و لایقال للکبش طوبال). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُ لَ / لِ)
دارای دوبال، هواپیما که دوبال دارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فُ زَ)
ناگوارد و گران گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، چراگاه ناگواردناک گردیدن زمین. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وبال شود
لغت نامه دهخدا
درختی از جنس بادامیها از تیره گل سرخیان و آن نوعی از گیلاس است که میوه آن سرخ و ترش است قراصیا آلی بالی آلوبالو نمتک، میوه درخت آلبالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوباله
تصویر دوباله
دارای دو بال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرباله
تصویر پرباله
خانه تابستانی، بالاخانه غرفه
فرهنگ لغت هوشیار
سوتک
فرهنگ گویش مازندرانی