جدول جو
جدول جو

معنی پلاژی - جستجوی لغت در جدول جو

پلاژی
(پِ)
نام قدیسه ای از نصاری است در قرن پنجم میلادی. وی دختری بود که در تماشا خانه انطاکیه بازی میکرد و سپس به نصرانیت گروید (سال 453) و به ریاضت و رهبانیت پرداخت و درجبال قدس میزیست. ذکران وی به هشتم حزیران است و مولد او در حدود 430 و وفات در حدود 457م. بوده است
نام قدیسه ای از نصاری از اهل انطاکیه. در سال 311 میلادی او برای حفظ ناموس خود از بالای تخته سنگی مرتفع خود را بزیر افکند و وفات یافت. ذکران وی روز نهم حزیران است. (قاموس الاعلام ترکی: پلاجیه)
(سنت...) زندان مشهور پاریس که سابقاً در پاریس کوچۀ ’پوئی دو لرمیت’ واقع بوده و بسال 1792 میلادی تأسیس شده و بسال 1899 منهدم گردیده است. محبوسین سیاسی و نویسندگان را در آنجا زندانی میکردند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پلژی
تصویر پلژی
خرمهره، نوعی مهرۀ درشت و بی ارزش، به رنگ سفید یا آبی که بر گردن اسب و خر می بندند
فرهنگ فارسی عمید
ساحل دریا که مسطح و هموار باشد و مردم برای تفرج و آب تنی به آنجا بروند
فرهنگ فارسی عمید
(پِ)
خلیج پلاژیک، امروز خلیج ’ولو’، واقع در جنوب شرقی تسالی در ساحل بحر اژه
لغت نامه دهخدا
(پَ)
اسب گمراه و کندرو. (برهان قاطع). پالانی
لغت نامه دهخدا
(پْلا/ پِ)
نام قصبه ای است در ایالت کلکتۀ هندوستان در 84 هزارگزی جنوبی مرشدآباد. عساکر انگلیس در سال 1757 میلادی نواب بنکاله را در این قصبه مغلوب ساختند. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
قومی باستانی که در ازمنۀ ماقبل تاریخ میزیستند یونان و گنک باراژه و سواحل آسیای صغیر و ایطالیا را اشغال کرده بودند. این قوم بدوی هیچگاه ملتی تشکیل نداده است و یونانیان قدیم آنان را از اراضی متصرفی خویش بیرون کرده و یا به بندگی و اسارت گرفتند. پلاژها پیش از آنکه یونانیان آنان را از اراضی متصرفه اخراج کنند مردمی آرام و زراعت پیشه بودند و به گرد شهرهای خویش حصارهای جسیم از تخته سنگ های عظیم برآورده داشتند که با اینکه ملاط نداشت ویران کردن آن آسان و میسر نبود و امروز علمای فن اتفاق دارند که مردم قدیم تراکیه و افروغیاو لیدیه و کاریه و اتروسکها و اپیردها و ایلیریان وایطالت ها (یعنی سامنیت ها و اسک ها و غیره) و مردم آلبانی فعلی تقریباً شعبی مختلط با این قوم است. نام این قوم در تاریخ ایران باستان مرحوم پیرنیا پلاسک آمده است. (ج 1 ص 626 و 723 و 741 و ج 3 ص 1969). در قاموس الاعلام ترکی آمده است: پلاژ نام یکی از قدیمترین اقوام آریائی است. در ازمنۀ مجهول و بسیار قدیم این قوم از آسیای وسطی به اروپا مهاجرت کردند و هنگام وصول به وادی نهرطونه (دانوب) گروهی به شبه جزیره بالکان درآمده و از اینجا به تراکیه و مقدونیه و ایلیریه و یونانستان وارد شدند و از راه بوغاز (باب) هلس پونت در میسیه و فریجیه و لیدیه و دیگر جهات آسیای صغیر پراکنده شدند و دستۀ دیگری هم در طول مجرای نهرطونه رو به بالا روان و در ایتالیا مسکن گزیدند این مردم و دسته های مهاجران باستانی از سرزمین بلخ و هرات در این نقاط رحل اقامت انداختند و مدت های مدید بزیستند سپس هلن ها یعنی یونانیان آریائی نژاد به این نواحی رحلت کردند و سواحل یونانستان را به ضبط آوردند و پلاژها رااز این قطعه بکوههای آرکادیای یونانستان راندند خطۀ پلاسجیوتبده، تسالیه هم از قوم مذکور مسکون بود و علاوه بر این در اطراف و جوانب شبه جزیره بالکان و قسمت شمال غربی آسیای صغیر پلاژها مسکن و مأوا داشتند بعدها پاره ای از اقوام آریائی نیز به ایتالیا مهاجرت کردند ولی به امحاء این قوم نایل نشدند زیرا فرقه ای با مردم تازه وارد اختلاط پیدا کرده و دستۀ دیگر هم به جبال و جزایر پناه بردند. پلاژها مدنیت عالی نداشتند ولی در زراعت و استخراج معادن و فن معماری مهارت پیدا کرده بودند و ساختمانهای خود را با سنگ های نتراشیده بنا میکردند. پاره ای از آثار باقیۀ این نوع ابنیه هنوز هم از بین نرفته است. پلاژها اجرام فلکی و جن ّ و پری و بتان و نظائر اینان را پرستش می کردند. اساطیر یونان و رومیهای باستانی از اعتقادات اینان مأخوذ است. مورّخین باستانی یونانستان مانند هرودوت و غیره گویند که اکثر اسامی ارباب انواع یونانی از پلاژها به میراث مانده است و معبد مشهور دودون نیز در یونان مخصوص این قوم بوده است. این پرستشگاه در دوره های تمدن درخشان یونان زیارتگاه اهالی آن کشور شمرده میشد و در اپیر واقع بود. خدام این معبد به زبان پلاژ تکلم میکردند و زوّار بوسیلۀ ترجمانان حوائج خود را بر می آوردند. از اقوام منسوب به پلاژ قوم آرناؤد است که در حالی نسبهً خالص باقی مانده اند. این طایفه ازاحفاد ایلیریان باستانی میباشند و اکثر اصطلاحات اساطیر یونانی که از زبان پلاژ گرفته شده امروز با اندک مایه تغییری در زبان آرناؤد موجود و مستعمل است. به عقیدۀ پاره ای از متأخرین کلمه پلاژ اسم علم نیست، این کلمه در زبان اقوام باستانی بمعنی پیر و کهن سال بوده چنانکه مورخین قدیم یونان این کلمه را بمعنی مذکور به اقوامی اطلاق میکردند که قبل از یونانیان در یونان زمین میزیسته اند. استعمال امروزی کلمه پلاگ درزبان آرناؤد هم مؤید ادعای فوق تواند بود چونکه پیر را پلاک گویند و ممکن است این لفظ از تحریف پلاژ بوجود آمده باشد. (قاموس الاعلام ترکی تحت عنوان پلاسج)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
نام یکی از پیشوایان نوعی از ارتداد به انگلستان در اواسطقرن چهارم میلادی. او منکر تأثیر غفران و نیز اثر خطیئۀ اولیه بود و هر چند گروندگان این مذهب آزادی نداشتند معهذا تا قرن ششم میلادی پیروانی داشته است
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پلچی. (محمود بن عمر ربنجنی)
لغت نامه دهخدا
اسبی که اصیل نباشد اسب کندرو که لایق پالان باشد اسب و استر و جز آن که بر آن پالان نهند نه زین
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی شناگاه ساحل مسطح دریا، گرمابه دریایی که جای شنا حمام و تفریح است. ساحل دریا که مسطح باشد و مردم برای آب تنی به آنجا روند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلژی
تصویر پلژی
خرمهره پلژی خرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلاژ
تصویر پلاژ
((پِ))
ساحل کم شیب دریا، مجموعه تأسیسات رفاهی یا تفریحی یا اقامتی کنار ساحل، ساحل سرا (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
رام کردن اسب وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی