مؤلف مرآت البلدان آرد: قریه ای است از قرای ایجرود زنجان قدیم النسق، هوایش معتدل. زراعت آنجا هم دیمی است هم آبی. رود خانه آنجا از حوالی کاوند جاری است. اطراف رودخانه را بید و صنوبر زیادی کاشته جزیی باغات میوه هم دارد. بیست و هشت خانوار سکنۀ این قریه است. (مرآت البلدان ج 4 ص 13)
مؤلف مرآت البلدان آرد: قریه ای است از قرای ایجرود زنجان قدیم النسق، هوایش معتدل. زراعت آنجا هم دیمی است هم آبی. رود خانه آنجا از حوالی کاوند جاری است. اطراف رودخانه را بید و صنوبر زیادی کاشته جزیی باغات میوه هم دارد. بیست و هشت خانوار سکنۀ این قریه است. (مرآت البلدان ج 4 ص 13)
یک نوع حقه ای که در آن توتون ریخته و لوله ای بآن وصل نموده و بر روی توتون آتش گذاشته جهت گرفتن دود بکشند. (ناظم الاطباء). آلتی است برای کشیدن دود، دارای دسته ای که میانش سوراخ است و وصل به سر چپق، که عموماً ظرف گلی پخته است، میشود و یک طرف آن ظرف متصل به دسته و درطرف دیگر توتون ریخته آتش میدهند تا بتدریج سوزد و دود دهد. (فرهنگ نظام). سبیل گونه ای دارای سر و چوب که توتون در آن کرده، مثل سیگار و قلیان کشند. آلتی چون پیپ و سبیل مخصوص کشیدن توتون. نوعی پیپ. قسمی سبیل. آلت کشیدن نوعی توتون که بیشتر روستائیان و عوام الناس بدان وسیله تدخین کنند، لغتی آذری مصحف چوبک فارسی (مصغر چوب) ، بمعنی چوب تر نازک. ترکه. شاخۀ راست و جوان و تر. چوب. چوبک. چوب خرد
یک نوع حقه ای که در آن توتون ریخته و لوله ای بآن وصل نموده و بر روی توتون آتش گذاشته جهت گرفتن دود بکشند. (ناظم الاطباء). آلتی است برای کشیدن دود، دارای دسته ای که میانش سوراخ است و وصل به سر چپق، که عموماً ظرف گلی پخته است، میشود و یک طرف آن ظرف متصل به دسته و درطرف دیگر توتون ریخته آتش میدهند تا بتدریج سوزد و دود دهد. (فرهنگ نظام). سبیل گونه ای دارای سر و چوب که توتون در آن کرده، مثل سیگار و قلیان کشند. آلتی چون پیپ و سبیل مخصوص کشیدن توتون. نوعی پیپ. قسمی سبیل. آلت کشیدن نوعی توتون که بیشتر روستائیان و عوام الناس بدان وسیله تدخین کنند، لغتی آذری مصحف چوبک فارسی (مصغر چوب) ، بمعنی چوب تر نازک. ترکه. شاخۀ راست و جوان و تر. چوب. چوبک. چوب خرد
دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه که در 14هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 3هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 686 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، نخود و عدس، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه که در 14هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 3هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 686 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، نخود و عدس، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش شهرستان سنندج که در 28هزارگزی جنوب خاوری گل تپه و 11هزارگزی خاور شوسۀ همدان به بیجار واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 270 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و قنات. محصولش غلات، جزئی انگور و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. تابستان از طریق گنبدان اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش شهرستان سنندج که در 28هزارگزی جنوب خاوری گل تپه و 11هزارگزی خاور شوسۀ همدان به بیجار واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 270 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و قنات. محصولش غلات، جزئی انگور و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. تابستان از طریق گنبدان اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان که در 26هزارگزی شمال خاور ابهرو 18هزارگزی راه مالرو عمومی واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه، گلیم و جاجیم و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان که در 26هزارگزی شمال خاور ابهرو 18هزارگزی راه مالرو عمومی واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه، گلیم و جاجیم و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان که در 39هزارگزی جنوب خاوری قصبۀ رزن، کنار شمالی راه اتومبیل رو تجرک به نوبران واقع شده. جلگه، معتدل و مالاریائی است و 205 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات دیم و آبی و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان که در 39هزارگزی جنوب خاوری قصبۀ رزن، کنار شمالی راه اتومبیل رو تجرک به نوبران واقع شده. جلگه، معتدل و مالاریائی است و 205 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات دیم و آبی و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان بالا شهرستان اردستان که در 31 هزارگزی جنوب خاوری راه شوسۀ اردستان به اصفهان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 167 تن سکنه، آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و کتیرا و شغل مردمش زراعت وراهش فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان بالا شهرستان اردستان که در 31 هزارگزی جنوب خاوری راه شوسۀ اردستان به اصفهان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 167 تن سکنه، آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و کتیرا و شغل مردمش زراعت وراهش فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
ترکی دار کدو دار آماج چوبی بلند که در میدان بر افرازند و بالای آن انگله ای زرین بیاویزند و سوار آن را نشانه گیرند و هر کس که تیز از انگله گذراند انگله از او باشد قباق بنگرید به قباق چوبی بلند و عظیم که در میان میدانها نصب کنند و بر فراز - آن حلقه ای از طلا یا نقره وضع نمایند و سواران از یک جانب میدان اسب دوانیده بپای قباق که رسند همچنان که اسب در دویدن است تیر در کمان نهاده حواله حلقه کنند و هر کس که آن حلقه را بهتر زند حلقه از آن او باشد
ترکی دار کدو دار آماج چوبی بلند که در میدان بر افرازند و بالای آن انگله ای زرین بیاویزند و سوار آن را نشانه گیرند و هر کس که تیز از انگله گذراند انگله از او باشد قباق بنگرید به قباق چوبی بلند و عظیم که در میان میدانها نصب کنند و بر فراز - آن حلقه ای از طلا یا نقره وضع نمایند و سواران از یک جانب میدان اسب دوانیده بپای قباق که رسند همچنان که اسب در دویدن است تیر در کمان نهاده حواله حلقه کنند و هر کس که آن حلقه را بهتر زند حلقه از آن او باشد
نادرست نویسی لغو پغ پارسی است چیزی که در جای خود جنبان باشد نا استوار که در جای خود بجنبد: پیچ و مهره لق. یا تخم مرغ لق. تخم مرغ فاسد شده وگندیده. یا لق و لق. نااستوار و سست
نادرست نویسی لغو پغ پارسی است چیزی که در جای خود جنبان باشد نا استوار که در جای خود بجنبد: پیچ و مهره لق. یا تخم مرغ لق. تخم مرغ فاسد شده وگندیده. یا لق و لق. نااستوار و سست
حقه ایست که که از گل پخته به شکل استوانه که آنرا به چوب متصل سازند. داخل آنرا از زغال انباشته میکنند و بر سر آن توتون مخصوصی میگذارند و در مخرج وی سوراخی هست که دود از آن خارج میشود
حقه ایست که که از گل پخته به شکل استوانه که آنرا به چوب متصل سازند. داخل آنرا از زغال انباشته میکنند و بر سر آن توتون مخصوصی میگذارند و در مخرج وی سوراخی هست که دود از آن خارج میشود
گویی یا جامی زرین یا ظرفی پر از سکه طلا و مانند آن بر قپق نصب می کردند و سپس تیراندازان سوار چابکدست آنرا هدف قرار می دادند و هر کس که آن شانه را بتیرمی زد و از فراز قپق بزیر می آورد جایزه ای گرانبها می گرفت. توضیح این بازی از جمله تفریحات گوناگون پادشاهان صفوی و مخصوصا شاه عباس بزرگ بدان علاقه وافر داشت. در قپق اندازی سواران تیر انداز مجبور بودند که در حال تاخت هدف را از فراز قپق بزیر اندازند و پیداست که این کار مهارت و چالاکی بسیار لازم داشت
گویی یا جامی زرین یا ظرفی پر از سکه طلا و مانند آن بر قپق نصب می کردند و سپس تیراندازان سوار چابکدست آنرا هدف قرار می دادند و هر کس که آن شانه را بتیرمی زد و از فراز قپق بزیر می آورد جایزه ای گرانبها می گرفت. توضیح این بازی از جمله تفریحات گوناگون پادشاهان صفوی و مخصوصا شاه عباس بزرگ بدان علاقه وافر داشت. در قپق اندازی سواران تیر انداز مجبور بودند که در حال تاخت هدف را از فراز قپق بزیر اندازند و پیداست که این کار مهارت و چالاکی بسیار لازم داشت
گویی یا جامی زرین یا ظرفی پر از سکه طلا و مانند آن بر قپق نصب می کردند و سپس تیراندازان سوار چابکدست آنرا هدف قرار می دادند و هر کس که آن شانه را بتیرمی زد و از فراز قپق بزیر می آورد جایزه ای گرانبها می گرفت. توضیح این بازی از جمله تفریحات گوناگون پادشاهان صفوی و مخصوصا شاه عباس بزرگ بدان علاقه وافر داشت. در قپق اندازی سواران تیر انداز مجبور بودند که در حال تاخت هدف را از فراز قپق بزیر اندازند و پیداست که این کار مهارت و چالاکی بسیار لازم داشت
گویی یا جامی زرین یا ظرفی پر از سکه طلا و مانند آن بر قپق نصب می کردند و سپس تیراندازان سوار چابکدست آنرا هدف قرار می دادند و هر کس که آن شانه را بتیرمی زد و از فراز قپق بزیر می آورد جایزه ای گرانبها می گرفت. توضیح این بازی از جمله تفریحات گوناگون پادشاهان صفوی و مخصوصا شاه عباس بزرگ بدان علاقه وافر داشت. در قپق اندازی سواران تیر انداز مجبور بودند که در حال تاخت هدف را از فراز قپق بزیر اندازند و پیداست که این کار مهارت و چالاکی بسیار لازم داشت
قبق اندازی، گویی یا جامی زرین یا ظرفی پر از سکه طلا و مانند آن بر قپق نصب می کردند و سپس تیراندازان سوار چابک دست، آن را هدف قرار می دادند و هرکس که آن نشانه را به تیر می زد و از فراز قپق به زیر می آورد، جایزه ا
قبق اندازی، گویی یا جامی زرین یا ظرفی پر از سکه طلا و مانند آن بر قپق نصب می کردند و سپس تیراندازان سوار چابک دست، آن را هدف قرار می دادند و هرکس که آن نشانه را به تیر می زد و از فراز قپق به زیر می آورد، جایزه ا