جدول جو
جدول جو

معنی پطر - جستجوی لغت در جدول جو

پطر(پِ)
ملقب به کبیر. نام تسار روسیه که از 1672 تا 1725 میلادی حکومت کرد وی در مسکو بسال 1672 میلادی تولد شد و با قوت اراده قدرت استره لیتزها را از میان برد و بر آن شد که قوم خویش را به ملتی متمدن مبدل سازد و تمدن مغرب را در کشور خویش منتشر کند. ’بعد از تشکیل پروس (در قرن هجدهم) مهمترین واقعۀ تاریخ اروپای شمالی و شرقی تشکیل دولت روسیه است که تا این تاریخ بواسطۀ عدم ارتباط با ممالک دیگر و ضعف پادشاهان آن ازسیاست عمومی اروپا خارج مانده و صاحب اعتبار و شوکتی نبوده است. ظهور مرد بزرگی مثل پطر کبیر این مملکت را یک باره از انحطاط و ضعف نجات داده و مثل پروس همشأن ممالک عظیمۀ اروپا کرده است. روسیه را بمناسب اسم مسکو پایتخت آن در قرن هفدهم مملکت مسکوی میگفتندو این مملکت محدود میشد از شمال به اقیانوس منجمد وبحر ابیض شمالی، از مغرب به ولایات ساحلی بالتیک (ازمتصرفات سوئد) و لهستان که تا مرکز جلگۀ امروزی روسیه را در تصرف داشت و از جنوب به عثمانی که مالک تمام سواحل بحر سیاه بود، با این ترتیب مملکت مسکوی ازهیچ راه نمیتوانست آزادانه با اروپای غربی مربوط شود مگر از راه شمال که آن هم بواسطه یخ بندان اکثر مدت سال چندان راه مناسبی نبود مملکت مسکوی بمناسبت نزدیکی به آسیا و مجاورت با ساکنین زردپوست مثل ایران سالها از مغولها و تاتارها در زحمت بوده و مدت چند قرن سلاطین آن بدادن خراج ایشان مجبور شده اند - مردم این مملکت از نژاد اسلاو (هم نژادان لهستانیها و چکها و صربها) پیرو مذهب ارتدکس بودند و چنانکه در تاریخ قرون وسطی دیدیم مبادی و مقدمات تمدن را هم از مردم روم شرقی آموخته بودند حکومت مسکوی در دست یکنفر پادشاه مستبدی بود بنام ’تزار’ که پدر رعیت و سایۀ خدا محسوب میشد همانطور که پدر نسبت به اعضای خانوادۀ خود صاحب همه نوع تسلط و اختیار است تزار هم نسبت به رعایای خویش بهر قسم میخواست میتوانست رفتار کند چنانکه هر کس به او احترام نمیکرد و یا راه خلاف میرفت فوراً بقتل میرسید تزارهای مسکوی در قصر معروف کرملین که از عمارات عالیۀ مسکواست اقامت میکردند و از این قصر بوسیلۀ صدور احکام و فرامین مخصوص ارادۀ سنیۀ خود را به مردم ابلاغ مینمودند. قشون تزارها مثل سپاهیان سابق عثمانی مادام العمر بخدمت نظامی سر میکردند و معیشت ایشان یا از اراضی که تزار به آنها میبخشید اداره میشد یا از مشاغلی که در غیر موقع خدمت برای خود تهیه میکردند. مردم این مملکت از علم و تمدن و صنعت و هنر بهره ای نداشتند و بجهالت و در بند تعصب و قیود قدیمه و عادات کهنه پرستی سر میکردند اگر تجارتی وجود داشت در دست تجاریهود یا مهاجرین اروپائی بود. اهالی مسکوی جز خشونت و شرابخوارگی چیز دیگر نمیدانستند. در ابتدای قرن هفدهم یعنی در 1613 میلادی تاج سلطنت مسکوی بشخصی رسید بنام میخائیل رومانف و او مؤسس سلسله ای حساب میشود که تا 1917 میلادی و قبل از انقلاب اخیر روسیه در این مملکت امپراطوری میکردند تا اواخر قرن هفدهم جانشینان میخائیل برای افتتاح روابط تجارتی و سیاسی با اروپای غربی مساعی بسیار بکار بردند و عده ای از اهل علم و صنعت را هم به مسکو جلب نمودند ولی چون مشکلات بسیار در این راه موجود بود نتایج عمده از این زحمات بدست نیامد. (دورۀ تاریخ عمومی اقبال ج 4 صص 23-24). در قرن هجدهم اوضاع سیاسی و اجتماعی روسیه تغییر فراوان کرده است. چنانکه در ضمن اوضاع این مملکت در قرن هفدهم اشاره کردیم دولت روسیه پیش از سلطنت خاندان رومانف دولتی ناتوان و از حیث اخلاق و آداب اجتماعی شبیه برخی از ملل آسیائی بود. در قرن هجدهم از پرتو وجود سلاطین کاردانی مانند پطرکبیر و کاترین دوم این کشور قدرتی یافت و در زمرۀ دولتهای بزرگ اروپا داخل شد و توانست با همسایگان زورمندی مانند سوئد و عثمانی که تا آن زمان برو تسلط داشتند مصاف دهد و قسمتی از متصرفات آن دو دولت را ضمیمۀ خاک خویش سازد. همچنین موفق شد که به نیروی تدبیر و سیاست دولت لهستان را از میان بردارد و از آن سو نیز بر متصرفات خویش بیفزاید.
مقدمات سلطنت پطرکبیر: پطرکبیر فرزند تسار آلکسیس میخائیلویچ وبرادر فئودور سومین تسار خانوادۀ رمانف بود. فئودور دو برادر داشت یکی پانزده ساله بنام ایوان و دیگری سه ساله بنام پطر که از مادری دیگر بوجود آمده بود. ایوان علیل المزاج و سفیه بود ولی پطر هوشی سرشار داشت. علاوه برین دو برادر، فئودور را چند خواهر نیز بودکه از آن جمله یکی صوفی نام داشت و دختری جاه طلب و خودخواه بود. چون فئودور درگذشت و از او فرزندی نماند امرا و نجبای روسیه یا بویاردها بر آن شدند که پطررا به سلطنت بردارند و مادر او را تا پسرش بسن رشد نرسیده است نائب السلطنه شناسند. ولی صوفی شورشی برانگیخت و ایوان برادر پطر را نیز در سلطنت با وی شریک شمرده خویشتن به نیابت سلطنت نشست (1682 میلادی). صوفی پس از رسیدن به مقام نیابت سلطنت برادر خود پطر را برخلاف مرسوم قدیم از قصر سلطنتی کرملین خارج ساخت و او را به قریه ای در نزدیکی مسکو که در جوار محلۀ بیگانگان بود فرستاد. خروج از قصر کرملین که فی الحقیقه زندانی باشکوه بود در تربیت روحی و اخلاقی پطر تأثیر بسیار کرد. پطر در اقامتگاه تازۀ خویش با چند تن از بیگانگان دوستی گزید که از آن جمله دو تن هلندی، یکی معمار و دیگری نجار بودند پطر از طریق آمیزش با بیگانگان اندکی به تمدن ممالک غربی اروپا آشنا شد و چون بخدمات لشکری اشتیاق فراوان داشت جمعی از کودکان همسال خویش و جوانان خارجی را گردآورد و ازیشان دسته سپاهی ترتیب داد و این سپاه کوچک پس از هفت سال صورت لشکری آراسته گرفت که میتوان آنرا منشاء و اساس سپاه منظم روسیه در قرون بعد شمرد. پطر سپاه خود را غالباً بعنوان بازی بجنگهائی مشغول میکرد و گاه آن جنگهای کودکانه صورت محاربات حقیقی می یافت و چند تن مجروح و کشته میشدند ولی صوفی بر کارهای برادر و سپاه کوچک او بدیدۀ بی اعتنائی مینگریست و اعمال او را از جملۀ کارهای کودکانه میشمرد.
سلطنت پطر: صوفی چون هفت سال بعنوان نیابت سلطنت بر روسیه حکومت کرد بر آن شد که حکمروائی خویش را تا پایان عمر ادامه دهد و برادر رااز سلطنت محروم سازد. ولی پطر با سپاه آراستۀ خویش با وی از در مخالفت درآمد و چون موافقان صوفی نیز او را ترک گفتند به آسانی بر خواهر مسلط شد و او را در صومعه ای محبوس ساخت و خود رسماً بسلطنت نشست (سپتامبر 1689 میلادی). پطر پس از پادشاهی یافتن نیز با بیگانگان ترک مراوده نکرد و در ضمن معاشرت با ایشان تا حدی بطرز زندگانی مردم ممالک غربی اروپا و تفاوت فوق العادۀ آن با زندگانی مردم روسیه پی برد و چون اندکی بزبانها و علوم ممالک غربی آشنا شد سخت فریفتۀ تمدن تازۀ مغرب گردید و مصمم شد که حتی الامکان رعایای نیم وحشی خویش را نیز بدان تمدن رهبری کند.
مقاصد پطر: برای اینکه ملت روسیه به تمدن ملل غربی اروپا آشنا شود لازم بود که با آن ملل مربوط گردد و این امر بسبب وضع سیاسی روسیه امکان ناپذیر مینمود زیرا چنانکه در فصول پیش گذشت دولت سوئد ایالات ساحلی دریای بالتیک مانند لیونی و استونی و انگری و فنلاند را در تصرف داشت و بین روسیه و دریای مذکور سدی کشیده بود. دولت عثمانی هم بر نواحی مصب رودهای دنی یپر و دن حکمروائی میکرد و راه دریای سیاه رابه روی روسیه بسته بود. دولت لهستان نیز روسیه را از اروپای مرکزی جدا میساخت در این صورت بر پطر واجب بود که بنابر گفته خود او، در میان دیوارهای سه گانه ای که دول سوئد و لهستان و عثمانی گرد روسیه کشیده بودند، بجانب ملل غربی پنجره ای باز کند. بنابرین پطر دو وظیفۀ دشوار داشت: یکی تغییر وضع اجتماعی و طرز زندگانی مردم در داخل مملکت و دیگری تبدیل وضع روسیه از لحاظ سیاست خارجی.
اخلاق و اوصاف شخصی پطر: پطرکبیر مردی قوی هیکل و بلندقامت و زورمند بود و در تحمل رنج و خستگی یگانه عصر خویش بشمار میرفت، از کار و کوشش فرسوده نمیشد و پیوسته در هیجان و حرکت بود. گاه در سربازخانه بترتیب امور لشکری اشتغال داشت و گاه از سرحدی به سرحد دیگر روسیه سفر میکرد. گاه نیز درکارخانه های کشتی سازی شخصاً به نجاری می پرداخت یا درامر ساختمان شهرها مداخله مینمود. زمانی با سلمانیان در تراشیدن ریش یا با خیاطان در کوتاه کردن لباس مردم کهنه پرست و متعصب روسیه کمک میکرد و گاه با جلادان در شکنجه کردن و سر بریدن مقصرین شرکت می جست. حرکات و رفتار او بمردم وحشی شباهت تام داشت گاه چنان خشمگین میشد که رعایت آداب سیاسی را فراموش میکرد و حتی سفرای خارجی را بسختی میزد و گاه دل بمسخرگی ها و حرکات زشت ناپسند خوش میساخت. در مسافرتهای خویش به اروپا غالباً خانه میزبانان را غارت میکرد و آنچه رامی پسندید با خویشتن میبرد یا اثاثۀ خانه را می شکست و پرده های نقاشی گرانبها را میدرید غالباً بظواهر فریفته میشد و بحقایق امور نمی پرداخت. بهمین سبب در اخذ تمدن اروپا تناسب آنرا با اخلاق و روحیات رعایای خویش رعایت نکرد و اعمال او در گرفتن تمدن بیشتر بظاهرسازی و تقلید شباهت داشت. در کارهای خویش سخت بی صبرو کم حوصله و عجول بود و به تنظیم و ترتیب و متانت توجه نداشت ولی در عوض در ثبات عزم و کوشش یگانه بود.از شکستهای پیاپی دلسرد نمیشد و بر انقلابات داخلی وقعی نمی نهاد. معروف است که چون چندین بار از سپاه سوئد شکست یافت گفت ’سپاهیان سوئد چندی ما را شکست خواهند داد ولی ما بالاخره از بسیار شکست خوردن طریقۀ شکست دادن را از ایشان خواهیم آموخت’. بزرگترین صفت نیک پطر آن بود که جز خدمت به میهن خود مقصودی نداشت و زندگانی و فکر و قوای خود را در انجام این مقصود صرف میکرد. زندگانی او بسیار ساده بود و چون بجای خواهر بسلطنت نشست، میراث هنگفت پدر را از ضیاع و عقار به مملکت بخشید و خود بمزرعۀ کوچکی که هشتصد رعیت داشت قناعت کرد. امر معاش او از عوائد این مزرعه و حقوق ناچیزی که از دولت میگرفت میگذشت. گاه حقوق دیوانی را در برابر شغلی که در نجار خانه دولتی پذیرفته بود میگرفت و در این هنگام ماهی 266 روبل (قریب 170 تومان) داشت. ماهی 40 روبل (قریب 25 تومان) نیز بعنوان حقوق لشکری از صندوق وزارت جنگ دریافت میکرد و چون در سال 1707 میلادی به رتبۀ سرهنگی رسید این حقوق 460 روبل (قریب 290 تومان) شد. چون عوائد او کفاف مخارج سلطنتی را نمیداد غالباً با لباس ژنده و چکمۀ مندرس و جوراب وصله خورده حرکت میکرد و از ضیافت های درباری احتراز میجست. عوائد دولتی را فقط در طریق اصلاح امور کشوری و لشکری بکار میبرد و بهمین سبب توانست در اندک زمانی برای روسیه سپاه منظم و نیروی دریائی کافی فراهم سازد.
جنگ پطر با دولت عثمانی و تصرف بندر آزف: پطر در سال پنجم سلطنت خویش بر آن شد که به هر وسیله باشد بین روسیه و اروپا راهی باز کند و چون از قدرت دولت سوئد بیم داشت حمله بخاک عثمانی را برتر شمرد. علاوه برین چون ترکان شهر قسطنطنیه مرکز دینی فرقۀ ارتدکس را در تصرف داشتند در جنگ با عثمانی احساسات مذهبی مردم روسیه نیز پشتیبان و حامی وی بود. پس در سال 1695 میلادی از راه خشکی بر بندر آزف (واقع در مصب رود دن) حمله برد ولی از ترکان شکست یافت و ناچار عقب نشست. سال بعد از طریق دریا بقلعۀ مزبور حمله کرده آنرا محصور و فتح نمود (ژوئیه 1696 میلادی).
جنگهای پطر با دولت سوئد: چنانکه در فصول پیش اشاره کردیم دولت سوئد در پایان قرن هفدهم تقریباً تمام سواحل دریای بالتیک را از ممالک روسیه و پروس و لهستان و دانمارک گرفته و چنانکه گوستاو آدولف هنگام سلطنت خویش آرزو داشت دریای بالتیک را به دریاچه ای سوئدی تبدیل کرده بود. در پایان قرن هفدهم سلطنت سوئد بجوانی هفده ساله رسید که شارل دوازدهم نام داشت (1699 میلادی). دولی که در جنگهای پیشین خود با دولت سوئد ولایت ساحلی بالتیک را از دست داده بودند به گمان اینکه اکنون حریف ایشان کودکی بیش نیست موقع را برای بازگرفتن اراضی از دست رفته مساعد پنداشتند و با یکدیگر بر ضد دولت سوئد همداستان شدند و بموجب عهدنامه هائی که در مسکو و کپنهاک منعقد گردید، پطرکبیر تسار روسیه و اگوست دوم پادشاه لهستان و فردریک چهارم پادشاه دانمارک سپاهیان خود را برای حمله به متصرفات سوئد آماده ساختند (1698-1700 میلادی). نخست پطر لشکر به ایالت لیونی کشیده قلعۀ معروف ناروا را محاصره کرد. ولی برخلاف گمان سلاطین مذکور شارل دوازدهم جوانی هوشیار و بی باک و شجاع بود و با حملات پیاپی و سریع خویش دشمنان را در اندک مدتی از پای درآورد. چنانکه در ماه مه سال 1700 میلادی ناگاه با سپاهی شهر کپنهاک را محاصره کرد و فردریک چهارم را مجبور ساخت که از در صلح درآید و از متحدین خویش جدائی گیرد. سپس با قریب نه هزار سوار متوجه قلعۀ ناروا که در محاصرۀ پطر بود گردید و به یک حمله چهل هزار سپاه روس را درهم شکسته قلعۀ مزبور را از محاصره نجات داد. پس از فتح ناروا شارل دوازدهم بجای اینکه وارد خاک روسیه شود و بجانب مسکو راند متوجه لهستان گردید و مدت شش سال از 1701 تا 1706 م.با اگوست پادشاه لهستان مصاف داد و بالاخره او را ازسلطنت برداشته استانیسلاس لکزینسکی را به پادشاهی لهستان نشاند (1704) و اگوست را مجبور کرد که پادشاهی استانیسلاس را تصدیق کند (1706). در این مدت پطر موقع را مغتنم شمرده بر قوای خویش می افزود و پادشاه لهستان را در برابر شارل تقویت میکرد. برای اینکه بر عده سپاهیان روس بیفزاید بنظام وظیفه توسل جست و برای تهیۀ توپ ناقوسهای کلیساها را آب کرد و چون قوای خویش را کامل و مستعد دید به سواحل بالتیک حمله برد و ولایات انگری و لیونی و استونی را تسخیر کرد (1701-1704) و در سال 1703 در ساحل رود نوا شهر سن پطرزبورغ و قلعۀ معروف کرنشتات را بنیان نهاد.
جنگ پلتاوا: شارل پس از آنکه اگوست را از سلطنت لهستان خلع کرد و استانیسلاس را بجای وی نشاند متوجه روسیه شد و در ژانویۀ سال 1708 میلادی با33 هزار سپاه بر آن کشور تاخت. پطر نخست از در صلح درآمد و حاضر شد تمام ولایاتی را که در ساحل بالتیک تسخیر کرده است بدو بازدهد مشروط بدانکه شارل یکی از بنادر ساحل بالتیک را به روسیه سپارد ولی شارل بدین امر راضی نشد و او را جوابی سخت داد. پطر برای اینکه قوای دشمن را ناتوان سازد به حیله ای متوسل شد و از پیش شارل به داخل روسیه گریخت و در راه هرچه غلات و آذوقه بود ناچیز کرد. سپاهیان سوئد که از دنبال لشکر پطر می تاختند عاقبت بواسطۀ کمی آذوقه و راه دراز فرسوده و درمانده شدند و شارل ناچار بجای آنکه راه مسکورا پیش گیرد متوجه اوکرانی و جنوب روسیه گردید. در همان حال جمعی از سپاهیانش بسرداری لون هوپت که از صاحب منصبان کارآزمودۀ وی بود در کنار دنی یپر بسختی از دشمن شکست یافتند و چون زمستان سخت سال 1709 دررسید چندین هزار از لشکریان او از سرما تلف شدند و از اسبان و آذوقه و مهمات سپاه چیزی برجای نماند. چون شارل نزدیک قلعۀ پلتاوا رسید از 33 هزار سپاهش چهارده هزار تلف شده بودند و از توپهای او چهار عراده بیش باقی نمانده بود. در چنین حالی پطر با شصت هزار سپاه و 72 توپ دررسید و جنگی سخت بین دو سپاه درگرفت و عاقبت سپاهیان سوئد جملگی مقتول و اسیر شدند. ولی شارل بواسطۀ زخمی که ده روز پیش از آن برداشته بود گریخته بخاک عثمانی پناه برده بود. جنگ پلتاوا کاخ اقتدار و عظمت سوئد را یکباره واژگون کرد و موجب قدرت و وسعت امپراطوری روسیه گردید و اروپا را با دولت توانای خطرناکی مواجه ساخت.
جنگهای دیگر پطر با دولت عثمانی: در ماه نوامبر 1710 میلادی دولت عثمان بتحریک شارل دوازدهم با روسیه از در جنگ درآمد. پطر نیز بگمان اینکه مسیحیون عثمانی با او یاری خواهند کرد به ایالت مولداوی حمله برد و وارد خاک دشمن شد و با تهور بسیار پیش راند. ولی ناگاه با جمع فراوانی از سپاهیان ترک که در عدد پنج برابر لشکر وی بودند مصادف گشت و شکست و هلاک خویش را معاینه دید. لکن از فساد اخلاق و رشوه خواری سران دشمن استفاده کرد و به کمک زن خود کاترین که تمام جواهر و اندوختۀ خویش را بدو سپرد مبلغ دویست هزار روبل نزد وزیر اعظم عثمانی فرستاد و او را به صلح راضی کرد و بموجب عهدنامه ای که بین دو دولت بسته شد پطر و سپاهش از خطر رهائی یافتند و بندر آزوف بار دیگر بتصرف دولت عثمانی درآمد (ژویه 1711).
تقسیم ممالک سوئد: پس از جنگ پلتاوا پطر ایالت فنلاند و جزایر آلاند را نیز از متصرفات سوئد ضمیمۀ روسیه کرد. در همانحال اگوست پادشاه لهستان نیز به کشور خود بازگشته استانیسلاس را منهزم ساخت و بار دیگر بسلطنت نشست. فردریک گیوم اول پادشاه پروس هم ایالت پومرانی (پومرن) را تصاحب نمود و پادشاه دانمارک به تهیۀ سفاین پرداخت تا بخاک سوئد حمله برد. معهذا شارل دوازدهم از خاک عثمانی بیرون نمی رفت و میکوشید که سلطان را بار دیگر بجنگ روسیه برانگیزد ولی در سال 1714 میلادی از دولت عثمانی نومید شد و از پناهگاه خود گریخته درصدد برآمد که به کمک دولت اسپانی سرزمین نروژ را از دانمارک بگیرد ولی در نخستین جنگی که میان دولتین روی داد بقتل رسید. (11 دسامبر 1718). پس از شارل خواهرش اولریک اله ئونور بجای وی نشست و با دول لهستان و پروس و دانمارک از در دوستی درآمد و متصرفات ایشان را تصدیق کرد و بالاخره در سال 1721 نیز ایالاتی را که پطر در ساحل بالتیک گرفته بود رسماً به او واگذاشت.
مسافرتهای پطر: پطر پس از تسخیر بندر آزوف در سال 1697 به قصد مشاهدۀ تمدن اروپای غربی راه سفر پیش گرفت و بنام پطر میخائیلویچ قسمتی از آلمان را سیاحت نموده به هلند رفت و چهارماه در آن مملکت توقف کرد. در این مدت بیشتر در کارخانه های کشتی سازی و نجاری مشغول کار بود، سپس به انگلستان سفر کرد و سه ماه نیز در آن مملکت بسر برد و چون لوئی چهاردهم به وسائلی او را از ورود به فرانسه مانع شد به وین رفت. در این سفر پطر جمع کثیری از مهندسین و معماران و افسران و دریانوردان و پزشکان هلندی و انگلیسی را استخدام کرده به روسیه فرستاد تا هریک در فن مخصوص خویش آموزگار ملت وی باشند. سفر دوم پطر در سال 1716 آغاز شد. در این سفر نیز ممالک آلمان و دانمارک و هلند را گردش کرد و به فرانسه رفت تا مگر با آن دولت عهدنامه ای سیاسی بندد ولی بدین مقصودنرسید.
خدمات پطر: اقداماتی که پطرکبیر در رهبری روسیه به راه تمدن یا به گفتۀ خود او در ’تبدیل شکل روسیه’ کرد مبتنی بر نقشۀ اساسی و صحیحی نبود و این امر غالباً بر اثر هوی و هوسها و احتیاجات آنی وی صورت گرفت. درباب تغییر اوضاع اجتماعی و اخلاق قدیمی ملت روس پطر معتقد بود که باید ’ملت روسیه را که چون گلۀ حیوانات است به لباس آدمی درآورد’ بهمین سبب چنانکه سابقاً هم اشاره کردیم در سال 1689 میلادی فرمانی صادر کرد و ریش و زلف و قبای بلند را ممنوع ساخت و به مردم روسیه پنج سال مهلت داد که صورت ظاهر و لباس خود را تغییر دهند.سپس امر کرد که زنان روسیه حجاب از روی برگیرند و از خانه نشینی احتراز جسته مانند اروپائیان با مردان معاشرت کنند (1718) به امور اقتصادی و زراعتی و استخراج معادن نیز توجه خاص داشت، چنانکه در زمان او ترعه های بسیار کنده شد و در حدود دویست کارخانه در روسیه برپا گشت و دائرۀ زراعت و تجارت توسعه یافت و مدارسی چند مانند مدرسه دریانوردی و مدرسه جراحی و مدرسه مهندسی تأسیس شد ولی چون شاگردان این مدارس از معلومات مقدماتی بی نصیب بودند از مؤسسات مزبور فائدۀ قابلی بدست نیامد. پطر سراسر کشور را به دوازده ایالت و هر ایالت را بچندین ولایت تقسیم کرد و هر ایالتی را حاکمی معین نمود. حکومت مرکزی مرکب از شورای دولتی یا سنا و ده وزارتخانه بود و تمام امور مملکت بوسیلۀ آنها حل و عقد میشد. ریاست روحانیون روسیه تازمان پطر با بطریق بزرگ بود که از طرف کشیشان انتخاب میشد. پطر این مقام را برانداخت و از روحانیون انجمنی بنام مجمع سن سی نود تشکیل کرد و نماینده ای نیز از جانب خود بدان انجمن فرستاد، بدین طریق زمام ادارۀ روحانی کشور را نیز بدست گرفت و آنرا وسیلۀ اجرای مقاصد خویش ساخت. در تشکیلات سپاهی روسیه نیز تغییرات فراوان داد و سپاه مملکت را به سبک سپاهیان آلمان تربیت کرد. در پایان سلطنت او عده سپاه روس گذشته از قزاقان قریب 94 هزار تن بود و از این جمله 58 هزار پیاده و 36 هزار سوار بودند. مبالغ کثیری نیز در تهیۀ کشتیهای جنگی بکار برد و عده کشتیهائی را که از خرد و بزرگ در زمان پطر ساخته شد از هزار متجاوز نگاشته اند. بنای شهر سن پطرزبورغ بزرگترین دلیل عزم و ارادۀ ثابت پطرکبیر است. محلی را که پطر برای بنای این شهر انتخاب کرد زمینی باتلاقی در ساحل دریای بالتیک بود که شعب رود نوا از اطراف آن بدریا میریخت. در ای ناحیه هیچگونه وسائل ساختمان یافت نمیشد و ناگزیر بودند که همه چیز را از خارج و شهرهای دوردست تهیه کنند. کارگرانی را که برای ساختمان این شهر بدانجا آوردند همگی روستائیان روسیه بودند که بزور بدانجا بردند و بکار گماشتند و چون در آن سرزمین وسائل آسایش نبود چندین هزارتن از ایشان تلف شدند. بنای شهر در سال 1703 میلادی آغاز شد و خانه های نخستین آنرا با چوب ساختند ولی در همان حال پطرفرمانی صادر کرد که بموجب آن هر کس جز در شهر سن پطرزبورغ بنائی از سنگ میساخت محکوم به تبعید می گشت و هر یک از ملاکین ناگزیر بود که در آنجا خانه ای دو طبقه بنا نهد. خود او نیز دو قصر بزرگ بنیان نهاد و مهندسینی برای اتمام شهر از ممالک بیگانه استخدام نمود وبالاخره به نیروی ثبات عزم و همت و زور در چنان محل نامناسبی شهری زیبا برپای ساخت. پطر در سیاست گناهکاران و مخالفین خود سخت قسی القلب بود. چنانکه در سال 1697 چندین هزارتن از مردم روسیه را که هنگام سفر اوبه اروپا بتحریک خواهرش صوفی سر به شورش برداشته بودند کشت و جمعی از ایشان را در میدان سرخ شهر مسکو بدست خویش سر برید و حتی امر داد که زنان و کودکان ایشان را از مسکو تبعید کردند. در سال 1718 نیز پسر بیست و هشت سالۀ خود آلکسیس را که نهانی با افکار پدرمخالفت داشت و از ترس او از روسیه گریخته بود پس ازدستگیر شدن محکوم به اعدام نمود و پنج روز پیاپی درحضور خویش او را شکنجه کرد و عاقبت به ضرب تازیانه هلاک ساخت. اقدامات پطر و رفتار سخت وی از لحاظ سیاسی بحال روسیه بسیار مفید افتاد چنانکه در اواخر سلطنت او آن مملکت در زمرۀ ممالک بزرگ اروپا درآمد. ولی از جهت تمدن تأثیر قابلی نکرد و با آنکه ملت روسیه در ظاهر به ملل اروپای غربی شباهت یافته بود، در اخلاق واقعی و صفات و روحیات ملی و طبیعی افراد آن تغییرفوق العاده ای حاصل نشده بود.
مرگ پطر: پطر چون مایل نبود که پسر فرزند مقتولش آلکسیس به امپراطوری روسیه رسد در سال 1721 قواعد قدیم وراثت پادشاهی روسیه را ملغی کرد و فرمانی صادر نمود که بموجب آن تساران روسیه از آن پس در تعیین ولیعهد خویش مختار و آزاد میشدند. لکن در 28 ژانویۀ سال 1725 ناگهان در 53 سالگی به مرض ذات الریه درگذشت و فرصت آنکه جانشین خود را تعیین کند نیافت. پس از مرگ پطر زنش کاترین که از رختشوئی بدان مقام رسید بود به یاری یکی از درباریان موسوم به منچیکوف ملکه یا امپراطریس روسیه شد. (تاریخ عمومی درقرون هفدهم و هجدهم تألیف نصراﷲ فلسفی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شطر
تصویر شطر
پاره ای از چیزی، جزء، پاره، نیمه، نیمۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهر
تصویر پهر
حصه، برخ، یک حصه از چهار حصۀ روز یا شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطر
تصویر قطر
مس، مس گداخته، نوعی مس، نوعی برد یمانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطر
تصویر بطر
شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بطری
یکی از نقش های نامطلوب و بد در قاپ بازی
بطر آوردن: در قمار ورق بد آوردن که باعث باخت شود، بد آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فطر
تصویر فطر
گشودن و باز کردن روزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطر
تصویر مطر
باران، کنایه از اشک
فرهنگ فارسی عمید
(پِ رُ)
نام سفیری است که از جانب دربار بیزانس بحضور خسرو اول (انوشروان) بسفارت سیاسی فرستاده شد و عامل مصالحۀ سال 652 میلادی گردید وی سفرنامۀ تاریخی نوشته است که بعضی قطعاتش در نامۀ گزارش سفارتها نقل شده و باقی مانده است
لغت نامه دهخدا
(پِ رُ)
نام کشیشی که از طرف امریکا در حفریات بابل نظارت داشت. این حفریات از 1885 میلادی از طرف امریکائیها و آلمانی ها شروع و آثار بسیاری از معابد و غیره کشف شد از جمله معبد شهر نیپ پور است بعد دفتر معاملات و اسنادی بسیار که راجع به قرون 18-13 قبل از میلاد میباشد و در بعض موارد تا زمان تسلط پارسیها پائین می آید. نتیجۀ این کاوشها را نوشته در امریکا منتشر کردند و پطرس کتابهائی در این باب بطبع رساند
لغت نامه دهخدا
(پِ رُ)
یا بطرس یا فطرس حواری در کتاب قاموس مقدس آمده است: در زبان سریانی پطرس را کیفاس خوانند یعنی سنگ و او یکی از جملۀ دوازده حواری و هم یکی از آن سه نفر اصحاب خاص خداوند بود محتمل است که اهل بیت صیدا یو 1:44 و پسر یونس یا یوحنای ماهی گیرو برادر اندریاس حواری بوده اولاً اسم او شمعون بود. مت 16:17، 1 ع 15:14 و اول دفعه که بتوسط اندریاس در دشت با عیسی ملاقات نمود آن حضرت وی را کیفاس نامیدیو 1:35 و 40-42 و در حالتی که وی در دریای جلیل که قریب به کفرناحوم است با برادر خود اندریاس و رفقای ایشان یعقوب و یوحنا به پیشۀ ماهی گیری مشغول بوده. مت 4:18-23، مر 1:16-20، لو 5:8 مسیح او را به متابعت خود دعوت فرموده وی را آدم گیری آموخت در این وقت منزل او و برادر و زن و مادرزنش در کفرناحوم بود. مت 8:14، مرا:21 و 29-31. ظاهراً پیشۀ خوب و خانه و مکنت خود را محض پیروی مسیح ترک نمود. مر 10:28 و بعداز آنکه مدتی با شاگردان بسربرد بدرجه و منصب رسالت مختار و مقرر گردید که یکی از دوازده رسول محسوب گردد. مت 10:1-11، مر 3:13-16، لو 6:12-16. در این وقت مجدداً به کفیاس یا پطرس مسمّی شد و ثبوت مفاد و معنای این اسم در وقتی بود که با رسولان دیگر مسیحیت و الوهیت مسیح را به دلیری اقرار نمود. مت 16:16-18 این اسم یعنی پطرس و کلامی که مسیح فرمود یعنی که ’بر این سنگ کلیسای خود را بنا میکنم’ فی الحقیقه نبوتی بود که پطرس مخصوصاً در قرون اولیه کلیسا صاحب چه درجۀ عالی خواهد بود و روز پنطیکاست از جانب رسولان تکلم مینمود که در آن حال سه هزار نفود یهود ایمان آورده بکلیسا افزوده شدند. 1 ع 2:1 و در واقعۀ ایمان آوردن کرنیلیوس خداوند پطرس را برگزید که قبایل را به کلیسای مسیح دعوت نماید. 1 ع 1:11 و 15:7 مقابل اقر 3:11، اف 2:20-22، مکا 21:14 اقتداری که او در کلیسا داشت بعد از آن به عموم شاگردان نیز داده شد. مت 18:18 طبیعت غیور و مقتدر و امیدوار او و میلی که به افضلیّت و ترجیح داشت در ضمن واقعات متعجبۀ مسطوره دراناجیل بخوبی معلوم است که از آن واقعات اشتباهات او را که در مقصد تجسم مسیح داشته و بسبب آن توبیخ سختی یافت. مت 16:21-23 و محبت گرمی که با معلم الهی داشت. یو 6:67 و 69 و نذر مفتخرانه ای که او برخود قرار داد که در هر حال بخداوند متمسک باشد و انکار نمودن خداوند و توبه سخت بعد از آن در مت 26:31-35 و 69-75 مر 14:27-31 و 66-72 و لو 22:21-34 و 57-62 یو 13:36-38 و 18:15-18 و 25-27 مذکور است و اول حوارئی که مسیح را بعد از قیامتش مشاهده نمود او بود لو 24:34 اقر 15:5 و پس از آنکه سه مرتبه محبت خود را نسبت به مسیح اقرار کرد موافق سه مرتبه انکاری که نموده بود مسیح وی را از برای هدایت کلیسا مأمور فرمود. یو 21:15-19. وفات و قیام مسیح و حالات متعلقۀ به آن اثر غریبی در خاطر این رسول نموده من بعد رفتار او تقریباً بلااستثناء دلیر و ثابت و شایستۀ اسم او بود در دوازده باب اول کتاب اعمال رسولان او در سخن و عمل مشهور بود. بعد از آنکه از زندان تخمیناً در سال 44م. اعجازاً خلاصی یافت از نظر ما محو گشته تا اینکه در سال پنجاهم میلادی در مجلس شورائی که در اورشلیم منعقد شد ظاهر گشت. اگرچه رئیس مجلس نبود ولی در جواب دادن سوءالات مهمه در خصوص نسبت مسیحیان قبایلی به شریعت موسی شراکت داشته. 1 ع 15: دو سال بعد از آن پولس که خود را به هیچ وجه پست تر و کمتر از پطرس نمیدانست. غلا 1:15-16 و 2:6-9 وی را از جهت رفتار غیرموافق و بیجائی که در انطاکیه نموده بود توبیخ مینماید. غلا 2:11 ولی این توبیخ بهیچوجه باعث اضطراب و سردی محبتی که پطرس در حق ّ ’برادر محبوب خود پولس’ داشت نگردید. 2 پطر 3:14 پولس مجدداً او را در سال 57 میلادی یعنی در وقتی که با زوجه خود بکار رسالت مشغول بود ذکر می نماید. 1 قر 9:5. محتمل است که این شغل در میان یهودیان پراکنده ای که در آسیای صغیر سکنا داشتند بوده باشد. 1 پطر 1:1 ظاهراً چنین مینماید که پطرس در قرنتس. 1 قر 1:12 و 3:22 و هم در بابل 1 پطر 5:13 مشغول تبلیغ بوده است مصنفین پاپائی برآنند که او خلیفۀ رومیه بوده مدت 25 سال در آنجا سکنا داشت اما برهان قوئی بر ردّ این مطلب اقامه شده است. اولاً اینکه پولس در نامه ای که در سال 58 میلادی به رومیان نوشت هرچندکه سلام محبت آمیز و مؤدبانه به مردان و زنان معارف آنجا میفرستد بهیچوجه پطرس را ذکر نکرده ثانیاً اینکه از بیان الهامی که در کتاب اعمال و یا از نامه های متعدده که پولس در رومیه نگاشت که سلامهای بسیاری نسبت به رومیان در آن درج می نماید بهیچ وجه معلوم نمیشود که در سال 61 میلادی یعنی در زمانی که پولس به آنجا رسید و یا در مدت حبس او پطرس در آنجا بوده یعنی در سال 61-63 میلادی 1 ع 28:14-31 و نیز بهیچ وجه معلوم نیست که پطرس سابقاً در آنجا بود مصنفین سلف مسیحی برآنندکه پطرس در روما قریب بهمان وقتی که پولس شهید شد بدرجۀ شهادت رسید اما زمان آن را معین نمی کنند ممکن است که در سال 64 یعنی در هنگام ستمکاری نیرون بعد از حریق عظیم معروف شهر روما پطرس وفات نموده باشد ولی احتمال کلی دارد که در سال 66 یا 68 میلادی جهان را بدرود گفت میگویند که مصلوب شد. یو 21:18 و 19 و اریجن میگوید که محض اینکه خود را شایسته ندانست که در طور و طرز مرگ مثل خداوند خود باشد درخواست نمود که وی را سرازیر مصلوب کردند. در کتاب مقدس کلامی نیست که دلالت نماید بر اینکه پطرس بر حواریان دیگر صاحب تسلطو اقتدار بوده. 1 ع 6:1-6 و 15:13 و 22. اقر 1:12 و13 و 3:21 و 22، غل 2:1 و 2 و 6-9 و 11 یا بر اینکه در تأثیری که به او میدهند (چونکه او آن سابق ترین و چابک ترین و امین ترین اشخاصی که خداوند را ملاقات کرده بودند می بود جانشینی داشته باشد) برخی معتقدند براینکه انجیل مرقس که پطرس او را فرزند خود مینامید. 1 پطر 5:13 در تحت توجه پطرس نگارش یافت. دو نامه داریم که عموم کلیسای مسیحیین معترفند بر اینکه آنها به پطرس منسوب است اصلیت نامۀ اولی بهیچوجه منکری ندارد و معدودی از مصنفین معاصر حواریان برآنند که نامۀ مرقوم خطاب به کلیساهای مسیحی آسیای صغیر است که دارای یهودیان جدیدالایمان و هم دارای جدیدالایمانان قبایل بودند. 1 پطر 4:3 محتمل است که در بابل بکنار رود فرات نوشته شده باشد. 1 پطر 5:13 خلاصه بعضی آنهارا برای شهر رومیه تفسیر کرده اند و برخی بابل را قریه کوچکی دانند که قریب به قاهره میباشد. امتحان آتشینی که در آن زمان بکلیسا رخ نمود دور نیست که ظلم وستمهائی بود که در اواخر سلطنت نرون در سال 48 میلادی به انتها رسید واقع شده پطرس ایشان را به ملاحظۀ صدق مژده و ایقان نجات در مسیح به ایمان و اطاعت و صبر ترغیب مینماید. نامۀ دوم پطرس. این نامه نیز بهمان اشخاصی که نامۀ اول به آنها مکتوب بود نگارش یافته است مقصد کلی این رساله آن است که تعلیماتی را که در رسالۀ قبل داده شده ثابت و برقرار نماید و مؤمنین به مسیح را برفتار شایسته که لایق این ادّعای عالی ایشان یعنی اخلاص داشتن به مسیح باشد برانگیزاند. کلیسای سلف در نگارش یافتن این رساله و نسبت آن به رسول اول چندان اطمینان نداشتند ولی دلیل مقنعی نداریم بر اینکه نامه خارج از کتب قانونیۀ الهی و یا اینکه تصنیف پطرس نباشد. 2 پطر 1:1 و 18 و 3:1 مقابل 1 پطر 3:20 و پطر 2:5 در بسیاری از کلمات شباهت به نامۀ یهودا دارد و هر دو نامۀ پطرس فیمابین تعلیمات پطرس وپولس توافق کلی میدهد و غلبه با محبت و حلم توفیق الهی را در مصنفین آشکار میسازد ایمانی که به توسط پولس شرح شده در کلمات پطرس با امید کامل قرین است و در اقوال یوحنا با محبت مقرون میباشد. - انتهی. پطرس را در بعض کتب اسلامی شمعون و شمعون الصفا نوشته اند
لغت نامه دهخدا
(پِ)
نام شهری در عربستان قدیم که امروز بنام وادی موسی معروف است و در میان بحر احمر و بحرالمیت واقع بود و متوالیاًادومیان و نبطیان و در عصر استیلاء رومیها فلسطین سوم آنرا پایتخت خود کردند آن شهر به طبقات در درۀ عمیق کوه هور ساخته شده بودو با فینیقیه و فلسطین تجارتی مهم داشت. اکنون خرابه هائی از آثار عصر رومیها در آنجا باقی است. در کتاب از پرویز تا چنگیز آمده است (ص 15-16) : در جنوب بحر میت و فلسطین و در شمال خلیج عقبه و شمال شرقی شبه جزیره سینا در اراضی کوهستانی قوم نبطی عربی نژاد ساکن بودند که از قرن چهارم قبل از مسیح دارای دولت و تمدن بودند. پایتخت این مملکت که آنرا مورخین یونان و روم پترا مینامیدند و شاید اسم عربی آن سلع بود در کنار شرقی وادی العربه در خط میان بحر میت و خلیج عقبه در 30 درجه و 19 دقیقه عرض شمالی و 35 درجه و 31 دقیقه طول شرقی واقع بوده و هم اکنون خرابه های آن موجود است. در سال 312 قبل از میلاد پادشاه مقدونیه آنتیگونوس به آن مملکت حمله برد ولی نتوانست [آنرا] فتح کند و پس از آن تاریخ سلاطین این مملکت استقلال و قدرت و عظمت داشتند... بعدها کم کم زیر حمایت و تبعیت روم آمدندتا در سنۀ 106 میلادی امپراطور روم تراژان آن مملکت رامسخر و جزو متصرفات روم کرد اسامی قریب 13 نفر از سلاطین آنها بدست آمده است. وقتی پترا پایتخت نبطی ها که ایستگاه قوافل میان جنوب عربستان و شامات و عراق و مرکز تجارتی بود در اوایل قرن دوم مسیحی بدست رومیهاافتاد تدمر در شمال بادیهالشام این مقام را احراز کرده و رو به ترقی و رونق گذاشت - انتهی. در تاریخ ایران باستان (ج 3 ص 2038 به بعد) آمده است: انتی گون [ازسرداران قوی لشکر مقدونی اسکندر] پس از اینکه بر تمام سوریه و فینیقیه تسلط یافت خواست با اعراب نبطی بجنگد زیرا می پنداشت که نبطی ها با او دشمن اند با این مقصود 4000 پیاده سبک اسلحه و 600 سوار بسرداری اتنه نام داده گفت بر اعراب مزبور ناگهان بتازد و دارائی آنها را تصرف کند... روز عیدی نزدیک شد و انباط عازم گشتند بجائی که محل اجتماع همه است برای خرید و فروش بروند اینها قبلاً زنان و کودکان و پیرمردان و خواسته های خودشان را در پطرا که در دو روز راه از ولایت معموره است جا دادند. این محل حصاری ندارد ولی قلعه ای محکم بشمار می آید در این وقت اتنه موقع را مناسب دید به پطرا حمله کند و بنابر این از ولایت ادومیان 2200 استاد 73 فرسنگ) در سه شبانه روز پیموده در وسط شب وقتی که اعراب بیخبر بودند بر آنها تاخت بعض آنهارا کشته، برخی را اسیر کرد و مقدار زیادی کندر و مرّمکی از انبارها بیرون کشیده و پانصد تالان [دومیلیون و هفتصدوپنجاه هزار فرانک طلا یا سیزده میلیون و هفتصدوپنجاه هزار ریال] پول برداشته زود از پطرا بیرون رفت تا مبادا کمکی به اعراب برسد و کار او سخت شود (دیودور گوید که فقط یک پاس شب توقف کرد). یونانیهاپس از بیرون رفتن از پطرا، دویست استاد (هفت فرسنگ) راه رفته از شدت خستگی اردو زدند، زیرا یقین داشتندکه دشمن اگر هم بخواهد آنها را تعقیب کند، نخواهد رسید اما اعرابی که به جشن های عید مشغول بودند همین که از واقعۀ پطرا آگاه شدند به محل مزبور شتافتند و پس از اینکه از زخمی ها کیفیات آن را دانستند به عده 8000 نفر به تعقیب دشمن پرداختند از طرف دیگر اسرای نبطی که در اردوی یونانی بودند همین که از نزدیک شدن انباط اطلاع یافتند فرار کرده خودشان را به آنها رسانیدند و محل و موقع دشمن را نشان دادند. درنتیجه اعراب شبانه بر یونانیها که غرق خواب بودند تاختند و عده زیادی را از سپاهیان سر بریده یا با تیر از پای درآوردند. خلاصه آنکه از پیاده نظام کسی جان درنبرد و از سواران فقط پنجاه نفر فرار کردند... (دیودور کتاب 19 بند 95). پس از اینکه انباط به این خوبی دشمنان خود را تنبیه کردند با مال و منال زیاد به پطرا برگشتند و نامه ای به خطّ سریانی به آنتی گون نوشته او را از جهت تعدّیش توبیخ و از خودشان دفاع کردند. آنتی گون چون میخواست نبطی ها را اغفال کند جواب داد که آنهامحق اند از خود دفاع کنند و تقصیر از اتنه است که برخلاف دستور او رفتار کرده ولی در باطن میخواست ناگهان بر اعراب بتازد. بعد هر چند انباط از جواب آنتی گون خوشنود گشته از نگرانی بیرون آمدند ولی احتیاط را هم از دست نداده بر بلندیها دیده بانانی گماشتند تا اگرحمله ای از طرف آنتی گون بشود آگاه گردند. پس از اینکه آنتی گون بعقیدۀ خودش اعراب را اغفال کرد 4000 پیادۀ کارآزموده با 4000 سوار برگزیده به پسرش دمتریوس داد و او را مأمور کرد ناگهان بر انباط تاخته آنهارا سخت تنبیه کند دمتریوس برای اینکه حرکت خود را پنهان بدارد از بی راهه سه روز راه پیمود ولی دیده بانان انباط حرکت دشمن را دریافته با آتش ها این خبر را به هموطنان خود رسانیدند و آنها ساخلوی برای دفاع پطرا گذارده و حشمشان را به گله هائی تقسیم کرده به صحرارفتند. دمتریوس به پطرا نزدیک شده آنرا محاصره کرد و چون نتوانست قلعه را بگیرد یورش بروز دیگر محول گشت در این روز وقتی که دمتریوس می خواست حمله کند یکی از اعراب نبطی فریاد زد: ’ای دمتریوس پادشاه، چه از جان ما میخواهی، چرا با ما میجنگی ؟ با مائی که مساکنمان در کویر است نه آب داریم نه غله نه شراب و نه چیزی که مورد احتیاج شما باشد ما بدین جاها که فاقد چیزهای ضروری زندگانی است پناه آورده ایم تا برده نشویم ما یک زندگانی دور از تمدن برگزیده ایم و به شما هم آزاری نرسانیده ایم از تو و از پدرت خواستاریم که بی عدالتی نسبت به ما روا مدارید هدایای ما را پذیرفته دور شوید و ما را دوستان خود بدانید زیرا اگر هم بخواهی در اینجا روزی چند بمانی از جهت نبودن آب و آذوقه نخواهی توانست این کار کنی و دیگر تو قادر نیستی وضع زندگانی ما را تغییر دهی و اگر هم چند نفر اسیر بگیری این ها بردگانی خواهند بود که نخواهند توانست در تحت قانونی دیگر زندگانی کنند’. دمتریوس پیشنهاد نبطی ها را پذیرفته لشکرش را از پطرا دور کرد و بعد فرستادگانی خواسته عهد صلح بست پس از آن به ساحل دریاچۀآسفال تیت (دریاچۀ قیر) عزیمت کرده و از آنجا بنزد پدرش رفت. آنتی گون پس از اینکه از گزارشات آگاه شد پسرش را از عقد صلح سرزنش کرده گفت این بیگانگان آشتی را بر ضعف تو حمل خواهند کرد، نه به جوانمردیت و بعد راجع به دریاچۀ قیر پنداشت که می تواند عایدات زیادی از اینجا بردارد و با این مقصود هی یرونیم مورّخ را مأمور کرد که قیر این دریاچه را حمل کرده به انبارهائی برای فروش بریزد او کشتی هائی ترتیب داده به این کار پرداخت ولی اعراب به عده 6000 نفر در کرجی هائی که از نی ساخته بودند حمله کرده تقریباً تمام کسان هی یرونیم را کشتند و آنتی گون چون کارهای مهم تری داشت، این قضیه را دیگر تعقیب نکرد. (دیودور کتاب 19 بند96-100) و نیز رجوع به پترا در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
سن پطریق، یکی از بزرگان مسیحی است. مولد او بسال 377 میلادی در ارموریک بود و در عنفوان شباب حکمران ایرلند موسوم به اونیل وی را به اسیری گرفت و او به گل (فرانسۀ قدیم) گریخت و در 472 میلادی به ایرلند بازگشت و به تبلیغ دین مسیحی پرداخت مردم ایرلند که بدو سخت معتقد میباشند پاره ای خوارق عادت به وی نسبت کنند و او ترجمه حال خویش و بعض چیزهای دیگر نیز نوشته است یادکرد (ذکران) او در هفدهم مارس است
لغت نامه دهخدا
(پَ)
شیبان، ابن توشی بن چنگیزخان، جد ملوک شیبانیۀ ماوراءالنهر. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 1). رجوع به شیبان بن جوجی و شیبانیان شود
لغت نامه دهخدا
(پَ نَ خَ)
در دورۀ سلطان احمدخان ثالث یکی از ضباط ینی چریها و از مردم آرناؤدستان (آلبانی) بود و چون با خلیل پهلوان ینی چری آغاسی و رفقای او به پاره ای اعمال مفسدانه برخاستند به امر دولت کشته شدند. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
به معنی زندگانی پدرش، و او مرد مسیحی رومی بود که بعضی برآنند که از جملۀ هفتاد شاگرد بوده بعداسقوف پوطیولی شد و در آنجا در 4 تشرین دوم بدرجۀ شهادت رسید. بنابراین اهالی شهر برای او عید سالیانه نگاه میداشتند و در باب 16:14 نامۀ رومانیان مینویسد که پولس وی را سلام میفرستد. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(پِ)
مسیحی رومانی که پولس در رساله ای به رومانیان 16:14 وی را سلام میفرستد در خانوادۀ امپراطور، یک یا دو نفر به این اسم بودند فی 1:13 و 4:22. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پور
تصویر پور
پسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطر
تصویر شطر
نصف هر شیئی، جز، پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطر
تصویر سطر
نوشتن، خط، رسته از چیزی، یک خط نوشته ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیر
تصویر پیر
شیخ، سالخورده، مسن، معمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پکر
تصویر پکر
گیج و حیران
فرهنگ لغت هوشیار
یک حصه از چهار حصه روز و چهار حصه شب (بیشتر در هندوستان متداول است) بهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسر
تصویر پسر
ولد، فرزند، مقابل دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطر
تصویر خطر
نزدیکی به هلاکت یا آنکه مایه تلف شدن کسی یا چیزی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حطر
تصویر حطر
گادن زن، زه کردن کمان، افتادن بر زمین، تراشیدن، بر زمین انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطر
تصویر اطر
اتر
فرهنگ لغت هوشیار
هندی یا برگرفته از هندی فسونک: تو پال یا چوب که برروی آن افسون نویسند تنکه طلا و نقره و مس و برنج و امثال آن را گویند که در آن اسما و طلسمات و تعویذ نقش کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدر
تصویر پدر
آب، بابا، والد، باب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطر
تصویر بطر
سخت شادی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پار
تصویر پار
شال گذشته، سال پیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطر
تصویر عطر
خوشبویه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پور
تصویر پور
ابن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سطر
تصویر سطر
رج، رده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خطر
تصویر خطر
سیج، ناگواری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قطر
تصویر قطر
کرانه
فرهنگ واژه فارسی سره