جدول جو
جدول جو

معنی پشمین - جستجوی لغت در جدول جو

پشمین
پارچه یا جامه ای که از پشم بافته باشند، پشمی، پشم دار
تصویری از پشمین
تصویر پشمین
فرهنگ فارسی عمید
پشمین
(پَ)
منسوب به پشم. از پشم: و از نواحی [ری] طیلسانهای پشمین نیکو خیزد. (حدود العالم). و از وی [از چغانیان] اسب خیزد اندک و جامۀ پشمین و پلاس و زعفران بسیار. (حدود العالم). و از او [از بخارا] بساط و فرش و مصلی نماز خیزد نیکوی، پشمین. (حدود العالم).
بدو گفت کاه آر و اسبش بمال
چو شانه نداری، به پشمین جوال.
فردوسی.
بیامد دمان پیش او با گلیم
برو جامه پشمین و دل پر ز بیم.
فردوسی.
درویشم و گدا و برابر نمیکنم
پشمین کلاه خویش بصد تاج خسروی.
حافظ
لغت نامه دهخدا
پشمین
هر جامعه که از پشم کنند جامه پشمین از پشم ساخته شده
تصویری از پشمین
تصویر پشمین
فرهنگ لغت هوشیار
پشمین
((پَ))
جامه ساخته شده از پشم، پشمینه
تصویری از پشمین
تصویر پشمین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشین
تصویر پشین
(پسرانه)
ز شخصیتهای شاهنامه، نام سومین پسر کیقباد (کی پشین) پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرمین
تصویر پرمین
آخرین دوره از دوران پالئوزوئیک
فرهنگ فارسی عمید
(پَ نَ / نِ)
هر جامه که از پشم کنند. جامه ای از پشم و غالباً درشت و خشن. جامۀ پشمین: و کلاهی نمدین بر سر داشت و پشمینه ای پوشیده و کلاسنگی در میان بسته. (تاریخ طبری ترجمه بلعمی). یحیی بن زید بیرون آمد پشمینه پوشیده و کلاهی برسم خربندگان بر سر و پالانی بر دوش گرفته. (تاریخ طبری ترجمه بلعمی). گفتند ای حکیم ترا پشمینه ای سطبر و بند گران و جائی تنگ و تاریک می بینیم چگونه است که گونه برجایست و تن قوی تر است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 341). و یعقوب پیراهن پشمینه که از ابراهیم خلیل اﷲبود پوشید و عمامۀ اسحاق پیغمبر بر سر نهاد. (قصص الانبیاء ص 85). مهتر جادوان نابینا بود گفت چگونه مردیست گفتند پشمینه در بر دارد. (قصص الانبیاء ص 103).
آنکه به پشمینه بردشان ز راه
پشم ندارندمگر در کلاه.
خواجو.
آتش زرق و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقۀ پشمینه بینداز و برو.
حافظ.
دل اگر شاد بود خانه چه دوزخ چه بهشت
رنج اگر دور ز تن جامه چه پشمینه چه برد.
یغما.
چنین که اطلس زربفت زهره طالع شد
قیاس کردم و پشمینۀ سنه زحلیست.
نظام قاری (دیوان البسه ص 48).
هدم، جامۀ کهنه و درپی کرده یا خاص است به گلیم پشمینه. همل، خیمۀ کهنۀ پشمینه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(گِ رَ / رُو سِ تَ دَ)
شعوری از فرهنگ جهانگیری نقل میکند که این کلمه بمعنی پراکندن و جدا کردن است. لکن در جهانگیری یافت نشد
لغت نامه دهخدا
ناحیه ای است کوچک مرکب از هفت قریه در جنوب غربی صوفی لو از سنجاق دده آغاج از ولایت ادرنه. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
نهری است منشعب از آب بوی که از کوههای بتم و صغانیان برمیخیزد. رجوع به نزهه القلوب ج 3 چ 1331 هجری قمری لندن ص 213 شود
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ)
عصبانی. غضباک. غضب آلود. خشمگین. غضبناک. خشمناک. خشمین. خشمگین. آرغده. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ شُ)
ششمی. هر چیز که در مرتبۀ شش واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به ششم و شش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
منسوب بپشم پشمین از پشم: جوراب پشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشمینه
تصویر پشمینه
هر جامه که از پشم درست شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ششمین
تصویر ششمین
در مرحله شش ششمی: ششمین مبارزه به میدان آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشمینه
تصویر پشمینه
((پَ نِ))
جامه ساخته شده از پشم، پشمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
Woolen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
en laine
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گاوی سرخ رنگ که چشمانی زیبا داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
aus Wolle
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
вовняний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
wełniany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
羊毛制的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
de lã
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
di lana
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
de lana
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
шерстяной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
van wol
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
ขนแกะ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
ऊन का
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
צמרי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
羊毛の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
양모의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پشمی
تصویر پشمی
yünlü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی