جدول جو
جدول جو

معنی پشتکا - جستجوی لغت در جدول جو

پشتکا
زمین ناهموار، از توابع دهستان جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشتک
تصویر پشتک
حرکت معلق زدن در آب یا روی زمین، پستک، جامۀ کوتاه و نیم تنۀ نمدی که سابقاً بعضی از سوارکاران و تفنگ داران می پوشیدند
پشتک زدن: معلق وارو زدن در آب یا روی زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشتکار
تصویر پشتکار
سعی و کوشش در کار، قوۀ انجام دادن و به پایان رساندن کاری، استقامت و پایداری در پیش بردن امری
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان بابل کنار بخش مرکزی شهرستان قائمشهر واقع در 19 هزارگزی جنوب باختری قائمشهر کنار راه فرعی بابل به درازکلا، دامنه، معتدل، مرطوب، مالاریائی، دارای 300 تن سکنه، آب آن از رود خانه بابل، محصول آنجا برنج و غلات و نیشکر و کتان و صیفی و ابریشم، شغل اهالی زراعت، صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و نخی، راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(پُ تَ)
مصغّر پشت، پریدن بطوری که با پشت بر آب آیند. نوعی جستن شناوران به آب یا ورزشکاران بر زمین. نوعی از بازی است و آن چنان باشد که شخص کف دستهای خود را بر زانوها گذاشته خم شود تا دیگری از پشت او بجهد و بعضی گویند پشتک آن است که کف دستها را بر زمین گذارند و پاها را بر هوا کرده بدست راه روند. (برهان قاطع). اسکندر. (فرهنگ جهانگیری). کژدم. (فرهنگ جهانگیری). قسمی معلق، جامۀ کوتاهی را گویند که تا کمرگاه باشد و بیشتر مردم دارالمرز پوشند. (برهان قاطع). پشتی. (فرهنگ رشیدی). عجایبی. (فرهنگ رشیدی). کمری. کلاپشت:
اگر جبۀ خاره را مستحقم
ز تو بس کنم پشتکی زند نیجی.
سوزنی (از جهانگیری).
، مرضی است که عارض اسب و استر و خر میشود چنانکه دانه ها بر دست و پای آنها برمیاید و پخته میشود و بسبب آن از رفتار بازمی مانند. (برهان قاطع).
- پشتک وارو، قسمی معلق. قسمی جستن شناوران به آب یا کشتی گیران بر زمین. پریدن کسی که پشت به آب ایستاده معلق زند و بر آب آید
لغت نامه دهخدا
(پَ تَ)
صاحب فرهنگ شعوری گوید بمعنی شبنم است و در بعض نسخه ها بمعنی پشگ گوسفند و بز آمده است و بیت ذیل شمس فخری را شاهد آورده است:
شیر در بیشه اژدها در کوه
بفکند از نهیب او پشتک
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشتکار
تصویر پشتکار
سعی وکوشش در کار، پشت کار
فرهنگ لغت هوشیار
گله کردن، نالیدن گله گذاری بیماری دردمندی، گله کردن، گله مندشدن، شکایت کردن، گله گزاری گله مندی، شکایت
فرهنگ لغت هوشیار
پشت کوچک، نوعی پرش در آب یا زمین و آن چنان باشد که چند معلق در هوا زنند و سپس فرود آیند معلق، جامه کوتاهی که تا کمرگاه باشد و بیشتر مردم گیلان می پوشیدند پشتی کلاپشت کلا پشته کمری عجایبی، مرضی است که عارض اسب و استر و خر میشود چنانکه دانه ها بر دست و پای آنها بر میاید و بسبب آن از رفتار باز میمانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشتک
تصویر پشتک
((پُ تَ))
نوعی پرش در آب یا زمین که چند معلق در هوا زنند و سپس فرود آیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشتکار
تصویر پشتکار
ممارست، سعی، همت، اهتمام
فرهنگ واژه فارسی سره
معلق، وارو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اراده، استقامت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بدون پشتکار
تصویر بدون پشتکار
Spinelessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با پشتکار
تصویر با پشتکار
Assiduously, Perseveringly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پشتک وارو، قبا
فرهنگ گویش مازندرانی
هر ماده ای که در اثر پختن لهیده شده و به صورت شیره در آید
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بابل در کنار بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
معلق زدن، پشتک وارو زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی که با سنگ ریزه انجام گیردپوتکا به دو روش بازی می
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت پا، فنی در کشتی، پیچاندن پا به پشت پای حریف
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از با پشتکار
تصویر با پشتکار
pilnie, wytrwale
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدون پشتکار
تصویر بدون پشتکار
senza spina dorsale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با پشتکار
تصویر با پشتکار
assiduamente, perseverantemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدون پشتکار
تصویر بدون پشتکار
sem espinha
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با پشتکار
تصویر با پشتکار
勤奋地 , 坚持不懈地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدون پشتکار
تصویر بدون پشتکار
无脊柱地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با پشتکار
تصویر با پشتکار
сумлінно , наполегливо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدون پشتکار
تصویر بدون پشتکار
bez kręgosłupa
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدون پشتکار
تصویر بدون پشتکار
без хребта
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با پشتکار
تصویر با پشتکار
fleißig, ausdauernd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدون پشتکار
تصویر بدون پشتکار
rückgratlos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با پشتکار
تصویر با پشتکار
усердно , настойчиво
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدون پشتکار
تصویر بدون پشتکار
бессознательно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با پشتکار
تصویر با پشتکار
assiduamente, con perseveranza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی