تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، شخکاسه، ژاله، یخچه، سنگچه، سنگرک، شهنگانه، آب بسته، پسکک، سنگک
تَگَرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، شَخکاسِه، ژالِه، یَخچِه، سَنگچِه، سَنگرَک، شَهَنگانِه، آبِ بَستِه، پَسکَک، سَنگَک
نوعی نان که در تنور بر روی سنگ ریزه پخته می شود سنگ خرد، سنگ کوچک تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، ژاله، شخکاسه، آب بسته، پسکک، یخچه، پسنگک، شهنگانه، سنگچه، سنگرک برای مثال ویحک ای ابر بر گنهکاران / سنگک و برف باری و باران (عنصری - ۳۶۸)
نوعی نان که در تنور بر روی سنگ ریزه پخته می شود سنگ خرد، سنگ کوچک تَگَرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، ژالِه، شَخکاسِه، آبِ بَستِه، پَسکَک، یَخچِه، پَسَنگَک، شَهَنگانِه، سَنگچِه، سَنگرَک برای مِثال ویحک ای ابر بر گنهکاران / سنگک و برف باری و باران (عنصری - ۳۶۸)
مصغر سنگ. (از برهان) (فرهنگ رشیدی) ، (از: سنگ + ک، پسوند شباهت) نانی که بر سنگ پخته میشود. امروزه نیز سنگک گویند. نام نانی است که چون خمیرآنرا بر روی تنوری که پر از سنگ ریزه است اندازند به این اسم موسوم شده است. (از آنندراج) : بیش است از تو در سر روزی هوای تو سنگک بسینه سنگ زند از برای تو. محسن تأثیر (از آنندراج). ، تگرگ. ژاله. (برهان). (از سنگ + ک، پسوند شباهت) طبری (سنگ تریک) (تگرگ) ، مازندرانی کنونی ’سنگ تریک ’’ تگرگ’ (تریک، تگرگ). ’واژه نامه ص 443’. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ژاله. (جهانگیری). تگرگ. ژاله. سنگچه. (فرهنگ رشیدی). یخچه. (یادداشت بخط مؤلف) : ویحک ای ابر بر گنه کاران سنگک و برف باری و باران. عنصری. برویاند هزاران سنبل و گل بعون آفتاب از سنگ و سنگک. عنصری (از فرهنگ رشیدی). ز فیض دست تو گر ابر رشحه ای یابد همه لاّلی بارد ز ابرنه سنگک. دیوان شمس فخری (ویراستۀ کیا ص 255). ، نام نوعی از غله است و آن سیاه و کوچک میباشد. (برهان). نام غله ای است که آنرا سنک نیز خوانند. (جهانگیری) ، نام مرغی است کوچک و شکاری از جنس سیاه چشم که آنرا ترمتای گویند. (برهان) (از ناظم الاطباء)
مصغر سنگ. (از برهان) (فرهنگ رشیدی) ، (از: سنگ + ک، پسوند شباهت) نانی که بر سنگ پخته میشود. امروزه نیز سنگک گویند. نام نانی است که چون خمیرآنرا بر روی تنوری که پر از سنگ ریزه است اندازند به این اسم موسوم شده است. (از آنندراج) : بیش است از تو در سر روزی هوای تو سنگک بسینه سنگ زند از برای تو. محسن تأثیر (از آنندراج). ، تگرگ. ژاله. (برهان). (از سنگ + ک، پسوند شباهت) طبری (سنگ تریک) (تگرگ) ، مازندرانی کنونی ’سنگ تریک ’’ تگرگ’ (تریک، تگرگ). ’واژه نامه ص 443’. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ژاله. (جهانگیری). تگرگ. ژاله. سنگچه. (فرهنگ رشیدی). یخچه. (یادداشت بخط مؤلف) : ویحک ای ابر بر گنه کاران سنگک و برف باری و باران. عنصری. برویاند هزاران سنبل و گل بعون آفتاب از سنگ و سنگک. عنصری (از فرهنگ رشیدی). ز فیض دست تو گر ابر رشحه ای یابد همه لاَّلی بارد ز ابرنه سنگک. دیوان شمس فخری (ویراستۀ کیا ص 255). ، نام نوعی از غله است و آن سیاه و کوچک میباشد. (برهان). نام غله ای است که آنرا سنک نیز خوانند. (جهانگیری) ، نام مرغی است کوچک و شکاری از جنس سیاه چشم که آنرا ترمتای گویند. (برهان) (از ناظم الاطباء)
سنگ کوچک و نوعی نان را هم گویند که بر روی تنور سنگی طبخ میشود سنک کوچک سنگ خرد، تگرگ، ژاله، نانی که از آرد گندم بروی ریگ (سنگ خرد) گرم در داخل تنور پزند، نوعی غله سیاه و کوچک خلر، پرنده ایست شکاری از دسته سیاه چشمان ترمتای طمتایی سنگدان
سنگ کوچک و نوعی نان را هم گویند که بر روی تنور سنگی طبخ میشود سنک کوچک سنگ خرد، تگرگ، ژاله، نانی که از آرد گندم بروی ریگ (سنگ خرد) گرم در داخل تنور پزند، نوعی غله سیاه و کوچک خلر، پرنده ایست شکاری از دسته سیاه چشمان ترمتای طمتایی سنگدان