جدول جو
جدول جو

معنی پسغل - جستجوی لغت در جدول جو

پسغل
کوچکترین، فسقلی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پْسی / پِ)
نام ساکنان قدیم لیبی است و آنان به مارافسائی مشهور بودند
لغت نامه دهخدا
(پِ)
نام رواقی در شهر آتن (اثینه) که در آنجا شاهکارهای نقاشی را محفوظ میداشتند
لغت نامه دهخدا
(سَ غِ)
خوردبدن حقیر باریک قوائم یا مضطرب اعضا یا بدخو و بدخوار و بی آرام یا لاغر و نزار ترنجیده پوست. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بدپرورده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
خرد اندام دست و پا کوچولو، بد خوی، ناآرام، بد خوار بد خوراک، نزار ترنجیده پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تاول، برآمدگی موضعی مانند آبله یا کورک
فرهنگ گویش مازندرانی
قله ی کوه
فرهنگ گویش مازندرانی
کوچک، ریز، قدکوتاه
فرهنگ گویش مازندرانی
کمین، په کمین نشستن
فرهنگ گویش مازندرانی
به دنبال ماه نو، پایان سال
فرهنگ گویش مازندرانی
دبه در آوردن، پشیمان شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام محلی در ناییج نور
فرهنگ گویش مازندرانی