- پسری
- حالت وچگونگی پسر بنوت
معنی پسری - جستجوی لغت در جدول جو
- پسری
- مربوط به پسر، ویژگی کسی که به فرزند پسر علاقۀ بیشتری دارد
- پسری
- Boyish
- پسری
- мальчишеский
- پسری
- burschikos
- پسری
- хлоп'ячий
- پسری
- chłopięcy
- پسری
- infantil
- پسری
- infantile
- پسری
- infantil
- پسری
- garçonne
- پسری
- kinderachtig
- پسری
- เป็นเด็ก
- پسری
- kekanak-kanakan
- پسری
- فتيٌّ
- پسری
- लड़के जैसा
- پسری
- 少年のような
- پسری
- 소년 같은
- پسری
- çocukca
- پسری
- wa kiume
- پسری
- ছেলেমানুষি
- پسری
- لڑکوں جیسا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع اسیر، بردگان حرکت در شب حرکت در شب
سخت و ستبر
کهولت
آخر و تمام وانتها بسر رسیدن و تمام شدن و به آخر رسیدن، تمام شده، پایمال و ناچیز
فروماندگان
همه گیری فراگیری
پسر کوچک فرزند خرد
پسر کوچک فرزند خرد
فرودی پایینی، حضیض سفل مقابل بالا بلندی، زمین پست مقابل بلندی، گودی، نشیب قنوع، کوتاهی کم ارتفاعی، انحطاط انخفاض، خواری زبونی بیاعتباری ذلت، نانجیبی پست فطرتی ناکسی رذالت دنائت خست، تنگ چشمی کوته نظری. یا به پستی افتادن، بیچاره و مفلوک شدن
افسردگی نومیدی، گیجی سرگشتگی