جدول جو
جدول جو

معنی پسرانه - جستجوی لغت در جدول جو

پسرانه
آلاگارسن
تصویری از پسرانه
تصویر پسرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
پسرانه
منسوب و مربوط بپسر مقابل دخترانه
تصویری از پسرانه
تصویر پسرانه
فرهنگ لغت هوشیار
پسرانه
درخور و مناسب پسران، به شیوۀ پسران
تصویری از پسرانه
تصویر پسرانه
فرهنگ فارسی عمید
پسرانه
((~. نِ))
منسوب و مربوط به پسر، مقابل دخترانه
تصویری از پسرانه
تصویر پسرانه
فرهنگ فارسی معین
پسرانه
Boyishly
تصویری از پسرانه
تصویر پسرانه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پسرانه
по-мальчишески
دیکشنری فارسی به روسی
پسرانه
kindlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
پسرانه
хлопчачий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پسرانه
chłopięco
دیکشنری فارسی به لهستانی
پسرانه
男孩般地
دیکشنری فارسی به چینی
پسرانه
de maneira infantil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پسرانه
in modo infantile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پسرانه
de manera juvenil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پسرانه
de manière enfantine
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پسرانه
jongensachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
پسرانه
อย่างเด็กชาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
پسرانه
dengan cara kekanak-kanakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پسرانه
فتيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
پسرانه
लड़कपन से
دیکشنری فارسی به هندی
پسرانه
בצורה נערית
دیکشنری فارسی به عبری
پسرانه
少年のように
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پسرانه
소년처럼
دیکشنری فارسی به کره ای
پسرانه
çocukça
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پسرانه
kama mvulana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پسرانه
ছেলেমানুষি
دیکشنری فارسی به بنگالی
پسرانه
لڑکوں جیسا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پدرانه
تصویر پدرانه
در خور پدر مانند پدر منسوب بپدر: (در نهان سوی ما (مسعود) پیغام فرستاد (حاجب) که امروز البته روی گفت نیست... . و ما آن نصیحت پدرانه قبول کردیم) (لیهقی)، همچون پدر مانند پدر: پدرانه سخن گفت
فرهنگ لغت هوشیار
نرینه در فرزند آدمی جنس پسر مقابل مردینه عورتینه (قس. زنینه دخترینه مردینه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرانه
تصویر پیرانه
مانند پیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیرانه
تصویر پیرانه
مربوط به پیران، آنچه درخور پیران است، به روشی که از پیران انتظار می رود، برای مثال جهان بر جوانان جنگ آزمای / رها کن فروکش تو پیرانه پای (نظامی۵ - ۸۲۵)، پیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدرانه
تصویر پدرانه
ویژگی رفتار یا عملکردی مانند پدران، کنایه از محبت آمیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرانه
تصویر پیرانه
((نِ))
مانند پیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پسرینه
تصویر پسرینه
از جنس پسر، پسر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدرانه
تصویر پدرانه
Fatherly, Paternally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
отеческий , по-отечески
دیکشنری فارسی به روسی