- پسرانه
- آلاگارسن
معنی پسرانه - جستجوی لغت در جدول جو
- پسرانه
- منسوب و مربوط بپسر مقابل دخترانه
- پسرانه
- درخور و مناسب پسران، به شیوۀ پسران
- پسرانه ((~. نِ))
- منسوب و مربوط به پسر، مقابل دخترانه
- پسرانه
- Boyishly
- پسرانه
- по-мальчишески
- پسرانه
- kindlich
- پسرانه
- хлопчачий
- پسرانه
- chłopięco
- پسرانه
- de maneira infantil
- پسرانه
- in modo infantile
- پسرانه
- de manera juvenil
- پسرانه
- de manière enfantine
- پسرانه
- jongensachtig
- پسرانه
- อย่างเด็กชาย
- پسرانه
- dengan cara kekanak-kanakan
- پسرانه
- فتيٌّ
- پسرانه
- लड़कपन से
- پسرانه
- בצורה נערית
- پسرانه
- 少年のように
- پسرانه
- kama mvulana
- پسرانه
- ছেলেমানুষি
- پسرانه
- لڑکوں جیسا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در خور پدر مانند پدر منسوب بپدر: (در نهان سوی ما (مسعود) پیغام فرستاد (حاجب) که امروز البته روی گفت نیست... . و ما آن نصیحت پدرانه قبول کردیم) (لیهقی)، همچون پدر مانند پدر: پدرانه سخن گفت
نرینه در فرزند آدمی جنس پسر مقابل مردینه عورتینه (قس. زنینه دخترینه مردینه)
مانند پیران
مربوط به پیران، آنچه درخور پیران است، به روشی که از پیران انتظار می رود، برای مثال جهان بر جوانان جنگ آزمای / رها کن فروکش تو پیرانه پای (نظامی۵ - ۸۲۵) ، پیر
ویژگی رفتار یا عملکردی مانند پدران، کنایه از محبت آمیز
از جنس پسر، پسر
Fatherly, Paternally
отеческий , по-отечески