- پستچی
- نامه رسان، چاپار
معنی پستچی - جستجوی لغت در جدول جو
- پستچی
- نامه رسان
- پستچی
- مامور پست خانه، نامه رسان
- پستچی ((پُ))
- نامه رسان اداره پست، مأمور پست
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرودی پایینی، حضیض سفل مقابل بالا بلندی، زمین پست مقابل بلندی، گودی، نشیب قنوع، کوتاهی کم ارتفاعی، انحطاط انخفاض، خواری زبونی بیاعتباری ذلت، نانجیبی پست فطرتی ناکسی رذالت دنائت خست، تنگ چشمی کوته نظری. یا به پستی افتادن، بیچاره و مفلوک شدن
کوتاهی، پایینی، سرازیری، نشیب، خواری، زبونی، ناکسی
Sleaziness, Sordidness
низость , грязность
Schäbigkeit, Schmutzigkeit
підлість , підлість
podłość
sordidez
squallore, sordidezza
sordidez
sordidité
gemeenheid, smerigheid
ความเลวทราม , ความชั่วร้าย
kebejatan, kekotoran
خسّةٌ , دناءةٌ
नीचता
נְבוּזוּת , שֶׁפֶל
비열함 , 비열함
sefalet, adi̇li̇k
udhalilishaji, uchafu
নীচতা