جدول جو
جدول جو

معنی پساکو - جستجوی لغت در جدول جو

پساکو(پَ)
یکی از بلوک کلات خراسان است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپاکو
تصویر سپاکو
(دخترانه)
نام همسر چوپانی که کوروش را به او سپرده بودند تا بکشد اما او مانع شد و کوروش را مانند فرزند خودش بزرگ کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پساک
تصویر پساک
(پسرانه)
نام پسر اردوان و برازنده داریوش یکم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پساک
تصویر پساک
بساک، کیسۀ کوچکی حاوی دانۀ گرده که در انتهای پرچم گل واقع شده، انتهای برجستۀ پرچم که محتوی دانه های گرده است، تاج ساخته شده از گل، افسر، یسال
فرهنگ فارسی عمید
(کُ)
نام رودخانه ای است در شمال یکی از دو جزیره ای که زلاند جدید را تشکیل میدهد. این نهر از میان دشتی مردابی برمی خیزد و پس از طی 110 هزارگز بخلیج هوآراکی میریزد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
میترادات (مهرداد) (چوپان شاهی). زن چوپانی که که کورش کبیر به او سپرده شده بود که او را بکشد، ولی سپاکو به پای شوهر افتاد و تضرع کرد و مانع کشتن کورش گردید. رجوع به ایران باستان ص 232 و 233 و 234 شود
لغت نامه دهخدا
(پِ کُ)
نام شهری است کرسی و مرکز ایالتی بهمین نام در ملتقای رود پسکوه و لیکایه دارای 52 هزار تن سکنه. خانه های این شهر از چوب است و ایالت پسکو از شمال به ایالت پطرزبورگ و نووگراد محدود است واز جانب شرق به توار و اسملینسک و از سمت جنوب به ایالت وی توسک و از غرب به ایالت ریگا، طول آن 340 و عرض 225 هزارگز است و سکنۀ آن نزدیک 800 هزار تن است. و چون اراضی آنجا نهایت حاصل خیز است می توان محصولات بسیار از آنجا بدست آورد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
بساک. عمار. اکلیل ریحان. تاجی که از گلها و اسپرغمها و ریاحین ساختندی و پادشاهان و بزرگان بروزهای عید و جشن ها و دیگر مردمان روز دامادی و یا بازگشتن از فتحی و ظفری بر سر زدندی:
همه امیدش آنکه خدمت تو
بر سرش می نهدز بخت پساک.
ابوالفرج رونی (از فرهنگ شعوری).
و فرهنگستان این کلمه را بجای آنتر بمعنی قسمت بالای پرچمهای گل گرفته است. و رجوع به بساک شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نهری است در شمال خاوری ایالات متحدۀ امریکا که از ایالت نیوهامپشیر سرچشمه میگیرد و پس از طی مجرائی بطول 2577 هزار گز به اقیانوس اطلس میریزد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تاجی که از گلها و ریاحین یا اسپرغمها ساختندی و پادشاهان و بزرگان بروزهای عید و جشنها و دیگر مردمان روز دامادی یا باز گشتن از فتحی یا ظفری بر سر میزیدند اکلیل ریحان عمار بساک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پساک
تصویر پساک
((پَ))
بساک، تاجی که از انواع گل ها درست می کردند و پادشاهان و بزرگان در جشن ها و مراسم دیگر بر سر می گذاشتند
فرهنگ فارسی معین
کوه صاف بدون درخت
فرهنگ گویش مازندرانی