جدول جو
جدول جو

معنی پزارو - جستجوی لغت در جدول جو

پزارو
(پِ رُ)
شهری است به ساحل ادریاتیک در 240 هزارگزی شمال شرقی روم نزدیک مصب رود پولیا، دارای 20 هزار تن سکنه و بدانجا موزه ای و چندین کلیساست و این شهری قدیم است و کارخانه های چینی و بلور و شمع و پارچه های نخی دارد. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پارو
تصویر پارو
آلتی شبیه بیل که با آن برف یا چیز دیگر را از روی زمین می روبند، بیل چوبی، آلتی که در قایق های پارویی به وسیلۀ آن قایق را می رانند
پارو کردن: روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین به وسیلۀ پارو
فرهنگ فارسی عمید
رودی به آمریکای جنوبی در کشور برزیل (ایالت گرائوپارا) که به رود آمازون می پیوندد و آبشارهائی دارد، و طول آن تقریباً 975 هزارگز است
لغت نامه دهخدا
بیل مانندی باشد از چوب که بدان برف روبند، (برهان)، آلتی چوبین که بدان برف و سرگین روبند، بیل چوبین، پاپروب، (محمود بن عمر ربنجنی)، برف افکن،
- پاروی کشتی، آلتی چوبین که قایق رانان بدان آب رود یا دریا بشورانند، خله، فیه، بیل، مجدف، مجذف، مجداف، مجذاف،
، (در پشت حیوان)، کت، استخوان کت، کتف، هوینه، استخوان شانه که با آن کت بینان فال گیرند، در تداول نانوایان، آلتی چوبین که دستۀ دراز و سری پهن دارد و بر آن خمیر را پهن کنند، پیر زال، زن پیر، (برهان)، پاراو،
- پارو کردن، پاک کردن برف و سرگین و جز آن با پارو،
- پولش از پارو بالا رفتن، بسیار توانگر بودن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پارو
تصویر پارو
آلتی چوبین که با آن برف می روبند
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی چوبی (مانند بیل) که با آن برف را از پشت بام یا پیاده روها می روبند، ابزاری برای راندن قایق (بدون موتور)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارو
تصویر پارو
((رُ))
پیر زال، زن پیر
فرهنگ فارسی معین
برف افکن، برف روب، پاروب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پارو
فرهنگ گویش مازندرانی