- پریان (دخترانه)
- پری ها
معنی پریان - جستجوی لغت در جدول جو
- پریان
- جمع پری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه سپهدار افراسیاب تورانی و یکی از شخصیتهای محبوب در داستان سیاوش
روایی، روند، گذران، گردش
گوشت یا چیز دیگر که روی آتش تف داده باشند کباب شده برشته شده، خوراکی است مرکب از گوشت و پیاز چرخ کرده که آنرا تفت دهند
دانستن دانستن به ترفند
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آزاده، آزادگی، زبان سانسکریت، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای اندلس در زمان مقدونی
سرخرگ
بی حواس
آخر، تنها، غایت، کران، فرجام، عاقبت، سرانجام، منتهی، ته
از ریشه پارسی تر
روان شدن آب یا هر چیز مانند آن
طبق چوبین، طبقی که از شاخ بید بافند
بسیار دان
گیاهی است که بر درختان پیچید عشقه، پرسیاوشان پر از شیان (مسکوک) : (درویش و ضعیف شاخ بادام کردست کنار پر شیانی) (ناصر خسرو. 466)
گیاهی است که بر درختان پیچید عشقه، پرسیاوشان
پرسنده، در حال پرسیدن
پرضرر
چرخی که ابریشم را بدان از پیله بر آورند و آن چرخ را بپای گردانند
حریر
فاسد و خراب
فرمان امر: (و خزانه بقلعه شادیاخ نهاده بود بحکم پرمان امیر مسعود) (بیهقی)
پراکنده، متشتت، متخلخل، پریش، فکر پریشان
پرویزن
مرضی است با خارش گر جرب قوباء
پریشان
پوینده، دونده