کسی که بسیار کار بکند، فعال، ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب دوزی که در آن نقش و نگار و ریزه کاری بسیار باشد، ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد
کسی که بسیار کار بکند، فعال، ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب دوزی که در آن نقش و نگار و ریزه کاری بسیار باشد، ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد
مردی پرکار، شدیدالعمل. فعال. که بسیار کار کند. مقابل کم کار، نقاشی و قلمزنی و قلابدوزی و گلدوزی و تذهیب و گچ بری... و امثال آن که در آن کار بسیار کرده اند. مقابل کم کار، نقاش (؟). (رشیدی) ، مشغول. پرمشغله ؟: چنین گفت پرکار (؟) چرخ بلند که آمد بدین پادشاهی گزند. فردوسی. طبعم ز تو پرکار و دل از رنج تو پربار رازم ز تو پیدا و تن از ضعف نه پیدا. مسعودسعد
مردی پرکار، شدیدالعمل. فعال. که بسیار کار کند. مقابل کم کار، نقاشی و قلمزنی و قلابدوزی و گلدوزی و تذهیب و گچ بری... و امثال آن که در آن کار بسیار کرده اند. مقابل کم کار، نقاش (؟). (رشیدی) ، مشغول. پرمشغله ؟: چنین گفت پرکار (؟) چرخ بلند که آمد بدین پادشاهی گزند. فردوسی. طبعم ز تو پرکار و دل از رنج تو پربار رازم ز تو پیدا و تن از ضعف نه پیدا. مسعودسعد