جدول جو
جدول جو

معنی پرکف - جستجوی لغت در جدول جو

پرکف
يتقن
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به عربی
پرکف
Foamy
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پرکف
mousseux
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پرکف
거품이 이는
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به کره ای
پرکف
schuimend
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به هلندی
پرکف
schaumig
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به آلمانی
پرکف
пінистий
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پرکف
pienisty
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به لهستانی
پرکف
起泡的
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به چینی
پرکف
espumante
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پرکف
schiumoso
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پرکف
espumoso
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پرکف
มีฟอง
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به تایلندی
پرکف
пенистый
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به روسی
پرکف
berbusa
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پرکف
झागदार
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به هندی
پرکف
מוקצף
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به عبری
پرکف
泡立つ
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پرکف
جھاگ دار
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به اردو
پرکف
ফেনাযুক্ত
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به بنگالی
پرکف
yenye povu
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پرکف
köpüklü
تصویری از پرکف
تصویر پرکف
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرکم
تصویر پرکم
بیکار، بیکاره، از کار افتاده، ناچیزشده
فرهنگ فارسی عمید
(کُ کُ)
نام گونه ای از افرا در زیارت و آن را در طوالش ککم و کیکم نامند. (یادداشت مؤلف). در ارتفاعات جنگلهای شمال میان 1800 تا 2600 متر از سطح دریا یافت می شود. آن را در زیارت کرکف و در طوالش ککم می خوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 207)
لغت نامه دهخدا
(پِ رِ کُ)
دماغه ای که شبه جزیره قرم (کریمه) را به قارۀ اروپا متصل میسازد و عرض آن 8 هزارگز است
لغت نامه دهخدا
(پُ کِ)
عامیانه، بزودی و شتابان، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَ کَ)
ناچیزشده و از کار افتاده و بیکار گشته. (جهانگیری). بیکار و از کار افتاده. (رشیدی). ناچیزشده و از کار رفته و بیکار افتاده. (برهان) :
مورکه پر یافت نه پرکم بود
پر زدنش ز آنسوی عالم بود.
امیرخسرو.
ای دانۀ تو داده مرا هردم دم
یک مرغ بدام تو چو من پرکم کم
چون زلف تو خویش را ببندم کم کم
در حلق دلم همی شود مدغم غم.
؟ (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 569 شود. و ظاهراً کلمه درتاریخ بیهقی برکد باشد. رجوع به معجم البلدان یاقوت کلمه برکد شود
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
کلاه پرکی، کلاهی درویشان را ترک ترک:
حاجت به کلاه پرکی داشتنت نیست
درویش صفت باش و کلاه تتری دار.
سعدی.
و در بعض نسخ برکی آمده است
لغت نامه دهخدا
یکی از گونه های افرا که آنرا افرای برگ چناری و در طوالش} ککم {گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکر
تصویر پرکر
انتظار منتظر بودن چشم براه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکم
تصویر پرکم
از کار افتاده، ناچیز شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرکر
تصویر پرکر
((پَ کَ))
منتظر بودن، چشم به راه داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکم
تصویر پرکم
((پَ کَ))
بی کار و ناچیز و از کار افتاده
فرهنگ فارسی معین
گوشواره ی پره دار
فرهنگ گویش مازندرانی