- پرکار
- فعال
معنی پرکار - جستجوی لغت در جدول جو
- پرکار
- شدید العمل، فعال
- پرکار
- کسی که بسیار کار بکند، فعال، ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب دوزی که در آن نقش و نگار و ریزه کاری بسیار باشد، ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد
- پرکار ((پُ))
- فعال، پرتلاش
- پرکار
- Industrious
- پرکار
- трудолюбивый
- پرکار
- fleißig
- پرکار
- працьовитий
- پرکار
- pracowity
- پرکار
- industrioso
- پرکار
- industrioso
- پرکار
- industrioso
- پرکار
- industrieux
- پرکار
- ijverig
- پرکار
- مجتهدٌ
- پرکار
- परिश्रमी
- پرکار
- çalışkan
- پرکار
- mwenye bidii
- پرکار
- পরিশ্রমী
- پرکار
- محنتی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حالت و چگونگی آنکه پرکار است مقابل کم کاری
مشغول
بکار آینده، لازم
مبارزه، مسابقه
حاصلخیز
آن جناب، جناب
نوکر، خدمتکار، پادو
آگاه به کار، مسلط بکار
سخت پرکار