جدول جو
جدول جو

معنی پرچانه - جستجوی لغت در جدول جو

پرچانه
کسی که زیاد حرف بزند، پرگو، پرسخن، بسیار گوی
تصویری از پرچانه
تصویر پرچانه
فرهنگ فارسی عمید
پرچانه
(پُ نَ / نِ)
پرگوی. پرروده. پرگو. پرنفس. روده دراز. مکثار. پرسخن. بسیارگوی. بسیارسخن
لغت نامه دهخدا
پرچانه
پرگوی بسیار گوی روده دراز پر نفس: آدم پرچانه ایست
تصویری از پرچانه
تصویر پرچانه
فرهنگ لغت هوشیار
پرچانه
بسیارگوی، روده دراز، پرنفس
تصویری از پرچانه
تصویر پرچانه
فرهنگ فارسی معین
پرچانه
پرحرف، پرگو، حراف، روده دراز، وراج
متضاد: کم حرف
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پروانه
تصویر پروانه
(دخترانه)
حشره ای زیبا که خود را به شعله می زند، حشره ای با بدن کشیده و باریک و بالهای پهن پوشیده از پولکهای رنگارنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پروانه
تصویر پروانه
حشره ای با بال های نازک رنگین که روی گل ها و گیاهان می نشیند و شیرۀ آن ها را می مکد، شاه پرک، پروانۀ روز،
آلتی پره دار که دور خود بچرخد مثلاً پروانۀ هواپیما، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های ماهور، همایون و راست پنجگاه
اجازۀ رسمی که از طرف دولت برای انجام کاری معیّن صادر شود، اجازه نامه، لیسانس، حکم، فرمان، اذن، اجازه، مجوّز، لهی، پروانچه، جواز برای مثال روزی سرت ببوسم و در پایت اوفتم / پروانه را چه حاجت «پروانهٴ» دخول (سعدی۲ - ۴۷۹)
پروانک، فرانک، جانوری درنده شبیه شغال، سیاه گوش، چاوش، برای مثال پروانه وار بر پی شیران نهند پی / گر باید از کفلگه گوران کبابشان (خاقانی - ۳۳۰)
حشرۀ بال دار کوچکی که شب ها گرد چراغ یا شمع می گردد و گاه در شعلۀ شمع می سوزد، پروانۀ شب، برای مثال دیدی که خون ناحق پروانه شمع را / چندان امان نداد که شب را سحر کند (حکیم شفائی)
پروانۀ اتومبیل: ابزاری پره دار در خودرو که جلو موتور و پشت رادیاتور قرار دارد و به وسیلۀ تسمه می چرخد و آب داخل رادیاتور را سرد می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرچاره
تصویر پرچاره
پرحیله، پرمکر، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پروانه
تصویر پروانه
حشره ایکه دارای بالهای نازک رنگین که روی گلها می نشیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروانه
تصویر پروانه
((پَ نِ))
نام عمومی هر یک از تیره پروانگان جزو رده حشرات که گونه و اقسام متعدد دارد، پروانک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروانه
تصویر پروانه
دلیل، رهبر، یکی از گوشه های همایون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروانه
تصویر پروانه
اسبابی به صورت چرخ پره دار چرخان یا پنکه مثل پروانه کشتی
فرهنگ فارسی معین
نوشته ای رسمی که به دارنده آن اجازه کار معینی را می دهد مثل پروانه وکالت، جواز، اجازه نامه، حکم، فرمان پادشاهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروانه
تصویر پروانه
اجازه، جواز، مجوز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
Vacuously
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
de manière creuse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
secara hampa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
ফাঁপাভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
kwa upuuzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
anlamsız bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
공허하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
空虚に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
בריקנות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
शून्य रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
порожньо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
อย่างไร้สาระ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
leeg
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
vacuamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
vacuamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
de forma vazia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
空洞地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
bezmyślnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
inhaltslos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
пусто
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پوچانه
تصویر پوچانه
بے معنی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو