پرشکن. بسیارنورد. بسیارچین، پراندوه. پرغم. مضطرب: یکی گفتش که بس آهسته کاری بدین آهستگی بر خر چه داری بگفتا هیچ دل پرپیچ دارم اگر این خر بیفتد هیچ دارم. عطار
پرشکن. بسیارنورد. بسیارچین، پراندوه. پرغم. مضطرب: یکی گفتش که بس آهسته کاری بدین آهستگی بر خر چه داری بگفتا هیچ دل پرپیچ دارم اگر این خر بیفتد هیچ دارم. عطار