جدول جو
جدول جو

معنی پرواسان - جستجوی لغت در جدول جو

پرواسان
(پَرْ)
صفت فاعلی بیان حالت. در حال پرواسیدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پروتستان
تصویر پروتستان
در آیین مسیحیت، یکی از فرقه ها که بیشتر در آلمان، دانمارک، سوئد، نروژ، هلند، انگلستان و آمریکا رواج دارد، پیرو مذهب پروتستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرواسیدن
تصویر پرواسیدن
لمس کردن، دست مالیدن، دست زدن به چیزی، پرماسیدن، بساویدن، پساویدن، بپسودن، ببسودن، پسودن، بساو، سودن، بسودن، پرماس، برماسیدن،
ساختن، پرداختن، فارغ شدن، یازیدن برای مثال هر کجا گوهری است بشناسم / دست سوی دگر نپرواسم (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
نام محلی است در کنار راه تبریز و مراغه بین ایستگاه راه آهن تبریز و قریۀ اخمه قیه در 9هزارگزی تبریز
لغت نامه دهخدا
(بَرْ)
نام یکی از دهستان های میانۀ بخش ترکمان شهرستان میانه. این دهستان از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و قراء مهم آن عبارتند از: ورزقان، صومعه بالا، یالقوزآغاج، کلهر، ورنکش، ملاحاجی، ترکمان. سکنۀ آن در حدود 25610 تن است. آب آن از چشمه هاو رود خانه ترکمانچای و یالقوزآغاج و محصول آن غلات و حبوب و بزرک است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ / تِ زَ دَ)
برماسیدن. پرماسیدن. لمس کردن. بسودن. بپسودن. هرچه بسازند (بساوند؟) : گوید بپرواسیدم. دست سودن. دست کشیدن. دست مالیدن. پساویدن. بپساویدن. مجیدن. بمجیدن. برمجیدن. (فرهنگ اسدی نخجوانی). مجش:
تا کجا گوهر است و بشناسم
دست سوی دگر نپرواسم.
ابوشکور بلخی.
ز پرواسیدن آن نازک اندام
شکفت اندر دلم گلهای بادام.
شهاب الدین (از فرهنگ شعوری).
، ترسیدن. واهمه نمودن، پرداختن. فراغ یافتن
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ)
املاء دیگر از خراسان. (یادداشت بخط مؤلف) : سال سی ام از هجرت مردان خوراسان مرتد شدند. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
جمع پروانه راسته ای از تیره حشرات که دارای 4 بال نازک پوشیده از پولکهای لطیف کوچکی است که غالبا رنگینند. قطعات دهانی این جانوران جهت مکیدن مایعات تغییر شکل یافته بدین صورت که دو آرواره حیوان بشکل لوله ای در آمده و خرطوم طویلی را تشکیل میدهد. پروانگان اقسام متعدد دارند که بعضی از آنها دارای رنگ آمیزیهای بسیار زیبا و جالب میباشند. یا پروانگان روزانه پروانگانی هستند که در موقع استراحت و نشستن روی دیوار یا گیاهان بالهایشان بطور عمودی قرار میگیرد و شامل تعداد زیادی از پروانه ها میباشند. این پروانه ها رنگهای بسیار زیبایی دارند و بر روی سبزیها پرواز میکنند. یا پروانگان شبانه. پروانگانی هستند که گونه های متعددی را شامل میشوند. بالهای این پروانه ها در موقع استراحت بحالت افقی قرار میگیرد. بعضی از گونه ها مانند پروانه کرم ابریشم نوزادشان پس از خروج از تخم که بشکل کرم در میاید بدور خود پیله ای می تند که از الیافش ابریشم تهیه میکنند و بعضی از گونه ها هم انگل میوه ها (از قبیل سیب و گلاب و آلو) میشوند و خسارات زیاد وارد میکنند شب پره. یا پروانگان غروب پروانگانی هستند که مانند پروانگان شیانه بالهایشان در موقع استراحت افقی است. گونه ای از این دسته پروانگان که در داخل اماکن مرطوب و زیرزمینهای تاریک میزیند و بر روی بالهای قهوه یی رنگشان نقش سر مرده ای را دارند. نوزاد 10 گونه اخیر انگل سیب زمینی میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری سان
تصویر پری سان
تسخیر کننده، جن، افسونگر، عزیمت، خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پردازان
تصویر پردازان
در حال پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پروانگان
تصویر پروانگان
((پَ نِ))
جمع پروانه، راسته ای از تیره حشرات که دارای چهاربال نازک پوشیده از پولک های لطیف کوچکی است که غالباً رنگینند. پروانگان اقسام مختلف دارند که بعضی از آن ها دارای رنگ آمیزی بسیار زیبا و جالب می باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرواسیدن
تصویر پرواسیدن
((پَ دَ))
پرواز کردن، ساختن و پرداختن، فراغ یافتن، لمس کردن، دست مالیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروتستان
تصویر پروتستان
((پُ تِ))
یکی از شعب سه گانه دین مسیح که پیروان آن به پاپ عقیده ندارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
الرّحلات الجوّيّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
Flying
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
volant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
voador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
летящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
fliegend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
літаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
latający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
飞行的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
اڑتا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
volante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
উড়ন্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
anayeruka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
飛んでいる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
מעופף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
उड़ता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
terbang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
บิน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
vliegend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
volador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
나는
دیکشنری فارسی به کره ای